در اوج محدودیتها، زنان افغان بر سکوی موفقیت

در افغانستان امروز، زن بودن هنوز یک چالش است. سالها تلاش، تحصیل و حضور اجتماعی زنان، در یک چشم به هم زدن، زیر سایه سیاست و تفسیرهای سختگیرانه از دین رنگ باخت. با آنکه بسیاری از مردم امیدوار بودند پس از دههها جنگ، کشور روی آرامش و پیشرفت را ببیند، زندگی زنان بار دیگر در دایرهای از محدودیتها گرفتار شد؛ دایرهای که نه تنها درها را به روی آنان بست، بلکه آرزوهای یک نسل را نیز به خاموشی کشاند.
با تغییر نظام سیاسی در سال ۲۰۲۱، حکومت جدید با شعار تطبیق شریعت و حفظ ارزشهای اسلامی، مقررات تازهای را وضع کرد که حضور زنان در عرصههای مختلف را به شدت محدود ساخت. در حالی که اگر تمام مبانی شریعت را مطالعه کنید، هیچ موردی نمیتوان یافت که در آن، تعلیم و تحصیل علوم برای قشر زن منع شده باشد؛ بلکه آموزههای قرآن شریف و احادیث پیامبر گرامی اسلام، زنان و مردان را به کسب علم و دانش دعوت میکند. اما با تغییر حاکمیت شاهد بودیم که مکتبها برای دختران بالاتر از صنف ششم بسته شد، بسیاری از زنان از وظایف رسمی کنار گذاشته شدند، پارکها و اماکن تفریحی برای آنان ممنوع گردید و در بعضی ولایات، حتی رفتن بدون محرم شرعی نیز مشکلزا شد.
اما در میان این همه محدودیت، پرسش اصلی همچنان باقی است: آیا جامعهای که نیمی از پیکرش را در خانه حبس میکند، میتواند به پیشرفت برسد؟ واقعیت این است که حذف زنان از صحنه اجتماع، فقط محروم کردن یک قشر نیست، بلکه محروم ساختن کل کشور از استعداد، انرژی و توانمندی نسل آینده است. هیچ کشوری بدون حضور فعال زنان، راه توسعه را طی نکرده و افغانستان نیز از این قاعده مستثنا نیست. زن افغان نه تنها مادر نسلها، بلکه معلم، طبیب، خبرنگار و ستون خانواده است. او حذفپذیر نیست، حتی اگر در ظاهر خاموش باشد. خانواده لحظهای بدون زن نمیتواند سقف اتحاد و دورهمی را نگه دارد. زن است که به اجتماع خانواده معنی میبخشد و اعضای خانواده را بر محور عاطفه و محبت گرد هم جمع میکند. در حالی که اگر وجود زن نباشد، عملاً خانواده روح واقعی و مفهوم خود را از دست میدهد. نباید انکار کرد که وضعیت روحی-روانی زن تأثیر مستقیمی بر وضعیت خانواده خواهد داشت.
با تمام این چالشهایی که زنان با آن دست و پنجه نرم میکنند، در این فضای دشوار، زنان افغانستان دست از تلاش برنداشتهاند. آنان در خانهها، صنفهای کوچک و مجازی ساختهاند تا تحصیلاتشان، اگرچه به صورت غیررسمی، اما دوامدار باشد. آنان در شبکههای اجتماعی صدای خود را بلند کردهاند و در بازارها، با دستان خسته اما امیدوار، صنایع دستیشان را میفروشند. برخی برای تأمین نفقه خانواده حتی در مزارع مصروف چیدن و دستهبندی سبزیها هستند تا زندگی عزتمندانهای را سپری نمایند. این مقاومت آرام و بیادعا، بزرگترین پاسخ آنان به محدودیتهاست. زن افغان آموخته است که حتی در تنگنای بستهترین فضاها نیز میتوان نفس کشید و ادامه داد.
حکومت کنونی بارها گفته است که حقوق زنان را مطابق شریعت اسلامی رعایت میکند. هیچکس در اصلِ شریعت تردید ندارد؛ بحث بر سر تفسیر آن است. اسلام دینی است که به علم، کار و نقش اجتماعی زن بها داده است. در تاریخ اسلام و افغانستان، زنان بسیاری در علم و ادب و حتی سیاست، جایگاه داشتند. اگر در گذشته، دین توانست راهگشای تمدن باشد، امروز نیز میتواند با درک عمیقتر و بازتر از عدالت اسلامی، به جای مانع، به فرصت تبدیل شود.
در مناطق روستایی افغانستان، چهره زن افغان با رنج گره خورده است. بسیاری از آنان هنوز از ابتداییترین حقوق محروماند: نه تذکره دارند، نه دسترسی به داکتر و نه امکان آموزش. دختران خردسال هنوز قربانی ازدواجهای اجباری میشوند و مادران جوان در سکوت میمیرند. این تصویر تلخ، وجدان هر انسانی را به پرسش میگیرد که آیا میتوان بر پایه عدالت و رحمت اسلامی، این رنج را توجیه کرد؟
با اینحال، امید همچنان زنده است. نسل جوان دختران افغان، با وجود بسته بودن دروازه مکاتب، از آموزش دست نکشیدهاند. آنان در خانهها و از راه اینترنت درس میخوانند، زبان میآموزند و رویای فردایی روشنتر را در ذهن خود میپرورانند. هیچ قدرتی نمیتواند نوری را که در دل انسان برافروخته شده، خاموش کند.
نقش جامعه جهانی و کشورهای منطقه نیز در این میان مهم است. هرچند در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، یکی از شروط رسمیت یافتن حکومت، رعایت حقوق زنان بود، اما این فقط در حد همان اعلام موضع باقی ماند و هیچ کشوری تا کنون گامی برنداشته است که حکومت افغانستان را ملزم به بازگشایی مکتبهای دخترانه سازد. فشارهایی هم که از سوی مجامع بینالمللی بر این حکومت اعمال میگردد، در چارچوب منافع خودشان است و نه خارج از آن. حمایت واقعی از زنان افغانستان نباید فقط در بیانیهها خلاصه شود. جهان باید به شکل عملی از آموزش، کار و خلاقیت زنان افغان پشتیبانی کند. هر برنامهای که دختران افغان را به تحصیل و فعالیت مشروع و مفید بازگرداند، در حقیقت به ثبات و آبادانی افغانستان کمک میکند.
در کنار این همه، مسئولیت بزرگتر بر دوش خود حکومت است. نیروهای حاکم اگر واقعاً به آینده کشور میاندیشند، باید بدانند که جامعهای متعادل و قدرتمند، بدون زنان تحصیلکرده و فعال ممکن نیست. هیچ نظامی با نادیده گرفتن نیمی از جمعیت خود نمیتواند پایدار بماند. گفتوگو، مشورت و گشودن فضا برای زنان، به معنای عقبنشینی نیست؛ بلکه گامی عاقلانه برای رشد ملی است.
زن افغان امروز در سکوت، اما با وقار ایستاده است. او نه دشمن دین است و نه تهدیدی برای جامعه. او خواهان سهمی شایسته در ساختن کشور است؛ سهمی که با احترام، اعتماد و درک متقابل به دست میآید. اگر حکومتها بیاموزند که گوش دادن به صدای زن، ضعف نیست بلکه خرد است، افغانستان دوباره زنده خواهد شد. کشوری که زنانش در تاریکی هم چراغ میافروزند، دیر یا زود به سپیده خواهد رسید.
نویسنده: شکرالله حمیدی
لینک کوتاه