دست پنهان واشنگتن در چرخه تریاک افغانستان

افغانستان، سرزمینی زخمی از جنگ، اشغال و وعده‌های میان‌تهی غرب، بار دیگر شاهد پرده‌برداری از واقعیتی تلخ است؛ واقعیتی که نشان می‌دهد بسیاری از آنچه به نام مبارزه با مواد مخدر و بازسازی افغانستان عنوان می‌شد، در واقع پوششی برای برنامه‌های پنهانی و سودجویانه‌ای بود که منافع ملت افغانستان را قربانی اهداف سیاسی و اقتصادی واشنگتن کرد. گزارش‌های متعدد از عملیات‌های محرمانه‌ای سخن می‌گویند که طی آن سازمان اطلاعات مرکزی امریکا، به‌جای نابودی مزارع خشخاش، خود به بخشی از چرخه‌ای پیچیده برای کنترل و مهندسی تولید این گیاه تبدیل شد.

در ظاهر، هدف این برنامه‌ها کاهش وابستگی کشاورزان افغان به کشت خشخاش اعلام می‌شد، اما در واقعیت، روند وقایع نشان می‌دهد که امریکا نه‌تنها در نابودی این کشت ناکام ماند، بلکه ساختار تولید و تجارت مواد مخدر را به‌شکلی مهندسی‌شده در جهت منافع خود تغییر داد. گفته می‌شود در برخی مناطق جنوبی افغانستان، مزارع خشخاش با ژن‌های تغییر یافته و اصلاح‌شده جایگزین شدند؛ دانه‌هایی که رشد سریع‌تر، مقاومت بیشتر و بازدهی بالاتری داشتند. این اقدام ظاهراً برای کنترل کیفیت و مسیر تجارت جهانی هروئین طراحی شده بود، اما در عمل، به وابستگی اقتصادی کشاورزان به بذرها و فناوری امریکایی انجامید، وابستگی‌ای که کنترل مستقیم بر چرخه تولید و سود را برای سازمان سیا و شرکای نظامی-اقتصادی امریکا ممکن ساخت.

در طول دو دهه حضور امریکا در افغانستان، بارها پرسش‌های جدی درباره چرایی گسترش مزارع خشخاش در دوران اشغال مطرح شد. چگونه ممکن است کشوری که میلیاردها دالر صرف مبارزه با مواد مخدر کرد، در نهایت شاهد رشد بی‌سابقه تولید تریاک باشد؟ پاسخ این تناقض در سیاست‌های دوگانه‌ای نهفته است که در آن، مواد مخدر نه دشمن، بلکه ابزاری برای نفوذ، کنترل و تأمین مالی عملیات‌های غیررسمی به‌شمار می‌رفتند. سیا در طول تاریخ خود بارها از تجارت مواد مخدر برای تأمین منابع مالی پروژه‌های تروریستی استفاده کرده است؛ از امریکای لاتین تا آسیای جنوب شرقی، و افغانستان نیز از این قاعده مستثنا نبود.

با گسترش این چرخه، کشاورزان افغان عملاً به گروگان سیاست‌های اقتصادی امریکا تبدیل شدند. آن‌ها نه از روی انتخاب، بلکه از روی اجبار به کشت خشخاش ادامه دادند، زیرا هر بار که دولت مرکزی در کابل یا نیروهای خارجی وعده جایگزینی اقتصادی برای مهار کشت خشخاش دادند، پروژه‌ها ناتمام، بی‌نتیجه و فسادآلود باقی ماند. نتیجه آن بود که افغانستان، در سایه اشغال، به بزرگ‌ترین تولیدکننده تریاک در جهان تبدیل شد و سود اصلی آن نه به کشاورزان و مردم فقیر هلمند و قندهار، بلکه به شبکه‌های پنهان سازمان يافته رسید که در سایه سیاست‌های واشنگتن فعالیت می‌کردند.

این خیانت، فقط به زمین‌های کشاورزی محدود نماند؛ بلکه آینده یک ملت را نیز در گرو بازی‌های ژئوپلیتیکی قرار داد. سیاست‌گذاران امریکایی، با شعار دموکراسی و توسعه، ساختارهای سنتی افغانستان را از هم گسستند و به‌جای آن، اقتصادی وابسته و شکننده بنا کردند؛ اقتصادی که بر ستون‌های مواد مخدر و مداخله خارجی استوار بود. هرچند رسانه‌های غربی همواره تلاش کرده‌اند تصویر امریکا را به‌عنوان ناجی افغانستان حفظ کنند، اما واقعیت میدانی این است که حضور بیست‌ساله امریکا نه‌تنها امنیت و ثبات به ارمغان نیاورد، بلکه تولید مواد مخدر را به گونه‌ای بی‌پیشینه به اوج رساند و افغانستان را در منجلاب فقر، فساد و شرمساری در انظار جهان فرو برد، طوری که اسم این کشور در صدر فهرست بزرگ‌ترین تولید کننده مواد مخدر جهان جای گرفت.

در سال‌های پایانی حضور امریکا، نشانه‌هایی از پروژه‌هایی در افغانستان دیده می‌شد که هدف آن‌ها کنترل ژنتیکی بر بذرهای کشاورزی افغانستان بود؛ اقدامی که با شعار کمک به توسعه کشاورزی آغاز شد، اما در عمل به نوعی استعمار بی‌صدا تبدیل گردید. بذرهای اصلاح‌شده، که گفته می‌شد برای افزایش بهره‌وری طراحی شده‌اند، در واقع راهی برای وابسته‌سازی کشاورزان به فناوری و بذرهای انحصاری امریکایی بودند. این وابستگی کشاورزی، شکلی جدید از نفوذ استعماری بود بدون نیاز به اشغال نظامی، هم اکنون بسیاری از محصولات کشاورزی افغانستان با کیفیت پایین ناشی از همین بذرهاست که در بازار عرضه می‌شوند و از کمترین کیفیت برخوردار اند.

آنچه از مأموریت امریکا در افغانستان بر جای مانده، مجموعه‌ای از زخم‌های باز است که شامل ویرانی زیرساخت‌ها، رشد مواد مخدر، مهاجرت، و نسلی که در میان فقر و ناامنی رشد کرده و سال‌های سال بار روانی آن را با خود حمل خواهند کرد، واشنگتن شاید توانسته باشد برخی واقعیت‌ها را در لایه‌های پنهان سیاست خود پنهان کند، اما خاک افغانستان گواهی می‌دهد که پشت شعارهای بازسازی و مبارزه با تروریسم، برنامه‌ای عمیق‌تر برای کنترل منابع، مسیرهای تجارت و حتی ژن گیاهان این سرزمین نهفته بود.

افغانستان امروز بیش از هر زمان دیگری به استقلال واقعی نیاز دارد استقلالی از وابستگی اقتصادی، از نفوذ اطلاعاتی، و از سیاست‌های فریبنده‌ای که در ظاهر کمک، اما در باطن خیانت‌اند. خیانت امریکا در افغانستان، نه حادثه‌ای تصادفی، بلکه بخشی از استراتژی تاریخی قدرتی است که همواره با چهره‌ای دوگانه وارد سرزمین‌های دیگران شده است، چهره‌ای با لبخند توسعه، و دستی پنهان در تاراج خاک و جان ملت‌ها‌.

یادداشت اختصاصی

لینک کوتاه

https://sarie.news/s253n
دکمه بازگشت به بالا