راهبرد استخباراتی – ایدیولوژیکی فارسی‌ستیزی در افغانستان

راهبرد استخباراتی - ایدیولوژیکی فارسی‌ستیزی در افغانستان؛ از عصبیت عرب و عجم تا بازتاب‌های استخباراتی معاصر!

این پژوهش به بررسی تاریخی و تحلیلی ریشه‌ها و استمرار سیاست فارسی‌ستیزی در افغانستان می‌پردازد. فرضیه‌ی اصلی این است که فارسی‌ستیزی نه یک پدیده‌ی صرفا زبانی یا قومی، بلکه بخشی از یک راهبرد استخباراتی ـ ایدیولوژیکی در جهان اسلام است که از دوران خلافت عباسی اغاز شد و در قرن بیستم در قالب سیاست‌های وهابی عربستان و مدارس دینی وابسته در پاکستان بازتولید گردید.
در کنار آن، پژوهش با هشدار نسبت به دو خطر هم‌زمان، یعنی (خراسان‌خواهی داعشی) و (پان‌فارسیسم سکولار) نشان می‌دهد که هر دو جریان به‌گونه‌ای متضاد اما هم‌سو، در جهت تخریب میراث اسلامی برخاسته از تمدن فارسی حرکت می‌کنند.
کلیدواژه‌ها: فارسی‌ستیزی، عباسیان، ابومسلم خراسانی، امام ابوحنیفه، وهابیت، طالبان، دیوبند عرفانی، خراسان‌خواهی داعشی، پان‌فارسیسم سکولار.

۱ – مقدمه :
پدیده‌ی فارسی‌ستیزی در افغانستان را نمی‌توان بدون شناخت زمینه‌های تاریخی تعصب عرب و عجم تحلیل کرد. این گرایش از زمان عباسیان تا دوران معاصر، در بستر رقابت‌های فرهنگی و مذهبی تداوم یافته است.
هدف نهایی ان تثبیت هژمونی عقیدتی و فرهنگی عربی از طریق تضعیف زبان و تمدن فارسی بوده است؛ تمدنی که قرن‌ها محور عقلانیت، عرفان و تفسیر معتدل اسلام در شرق جهان اسلام به‌شمار می‌رفت.

۲ – خاستگاه تاریخی تعصب عرب و عجم؛ از عباسیان تا قتل ابومسلم خراسانی :
پس از سقوط امویان، عباسیان با شعار بازگرداندن خلافت به اهل‌بیت، قدرت را به‌دست گرفتند؛ اما به‌محض استقرار خلافت، محور اقتدار عربی را جایگزین عدالت علوی ساختند.
ابومسلم خراسانی، سردار خراسانی و فرمانده قیام خراسان، با شعار حمایت از اهل‌بیت، خلافت اموی را سرنگون کرد. با وجود این، عباسیان پس از پیروزی، او را به‌اتهام (تهدید اقتدار عربی) به قتل رساندند.
این رخداد، سراغاز حذف نظاممند نخبگان خراسانی از صحنه‌ی سیاست اسلامی و تثبیت محور عربی در دستگاه خلافت بود؛ الگویی که بعدها در سراسر جهان اسلام تکرار شد.

۳- امام ابوحنیفه؛ قربانی عقلانیت خراسانی در برابر تعصب عباسی :
امام ابوحنیفه (نعمان بن ثابت)، متولد ولایت پروان افغانستان، از بزرگ‌ترین فقیهان و اندیشمندان اسلام بود که در برابر تحمیل عقاید عباسی ایستاد. او به‌دلیل وابستگی فکری به اسلام معتدل علوی و عقل‌گرایی خراسانی، مغضوب خلافت عباسی شد و سرانجام در زندان منصور عباسی به شهادت رسید.
تفکر او نماد (اسلام عقلانی خراسانی) بود؛ اسلامی که در تقابل با برداشت خشک و عرب‌محور از دین، بر عقل، عدالت و ازادی اجتهاد تاکید داشت.

۴ – خراسان بزرگ؛ بستر طبیعی اسلام علوی و فرهنگ فارسی :
در اغاز خلافت امام علی (ع) در کوفه، اسلام علوی با محور عدالت و عقل شکل گرفت، اما در خراسان بود که این تفکر به صورت فرهنگی، عرفانی و زبانی توسعه یافت.
اسلام خراسانی با زبان فارسی پیوندی ناگسستنی داشت و از همین رهگذر، علم، فلسفه و عرفان در شرق جهان اسلام شکوفا شد. عباسیان، که این گرایش را تهدیدی برای سلطه‌ی عربی می‌دیدند، با تقویت محدثان متعصب و تضعیف زبان فارسی، مسیر فارسی‌ستیزی را نهادینه کردند.

۵ – از عباسیان تا عثمانیان و ال‌سعود؛ استمرار محور عربی در چهره‌ی وهابیت :
هرچند پس از عباسیان خلافت به ترک‌ها منتقل شد، اما اندیشه‌ی برتری عربی در قالب نهادهای دینی تداوم یافت. با ظهور خاندان ال‌سعود در شبه‌جزیره‌ی عربستان، این اندیشه در قالب مکتب وهابیت احیا شد.
وهابیت بر اساس آموزه‌های ابن‌تیمیه، دشمنی با تصوف و عقل‌گرایی را شعار خود ساخت. در این مکتب، زبان فارسی و میراث عرفانی خراسانی به‌عنوان ریشه‌های (بدعت) معرفی شدند. در نتیجه، مدارس وهابی مامور تضعیف نفوذ فارسی در افغانستان و اسیای مرکزی گردیدند.

۶ – فارسی‌ستیزی در افغانستان؛ از مدارس وهابی تا طالبان :
در دوران اشغال افغانستان توسط شوروی، عربستان سعودی با همکاری استخبارات غرب و پاکستان، شبکه‌ای از مدارس دینی را برای مقابله با کمونیسم ایجاد کرد.
این مدارس در ظاهر جهادی، اما در باطن حامل ایدیولوژی عربی و ضد فارسی بودند. از بطن همین مدارس، گروه طالبان سربراورد؛ حرکتی که در اغاز متاثر از مکتب دیوبند هند بود، اما تحت نفوذ مستقیم وهابیت عربی پاکستان به جریان سلفی عرب‌محور تبدیل گردید.
در این چارچوب، فارسی نه تنها زبان رقیب، بلکه تهدید فکری برای سلطه‌ی وهابی ـ عربی قلمداد شد و در نتیجه، فارسی‌ستیزی به جزئی از سیاست رسمی برخی مدارس و حلقات طالبان بدل گردید.

۷ -: نگاهی به جریان اخوان‌المسلمین و تفاوت ان با تعصب عربی :
در میان جنبش‌های اسلام‌گرای عربی، جریان اخوان‌المسلمین که در مصر بنیان‌گذاری شد، اگرچه ریشه در جامعه‌ی عربی داشت، اما برخلاف وهابیت، فاقد تعصب قومی و زبانی بود.
رهبران ان مانند سید قطب اسلام را فراتر از مرزهای قومی و نژادی دانسته و امت را یک پیکره‌ی اخلاقی ـ اجتماعی معرفی می‌کردند. از این منظر، اخوان هرگز حامل پروژه‌ی فارسی‌ستیزی نبود، بلکه بر عدالت، آگاهی و مقاومت فرهنگی در برابر استبداد تمرکز داشت.

۸ – تحول درونی طالبان؛ از سلفی‌گری عربی به دیوبند عرفانی هند :
در سال‌های اخیر نشانه‌هایی از تغییر فکری در میان طالبان پدیدار شده است. برخی حلقات فکری این گروه در حال فاصله‌گیری از سلفی‌گری عربی و نزدیک‌شدن به دیوبند عرفانی هند هستند.
مکتب دیوبند هند در قرن نوزدهم بر پایه‌ی زبان فارسی و اموزه‌های عرفان اسلامی خراسانی شکل گرفت. اگر این گرایش در طالبان تداوم یابد، می‌تواند زمینه‌ی بازگشت تدریجی به اسلام فرهنگی و فارسی را فراهم کند و مسیر فروپاشی نفوذ وهابیت عربی در افغانستان را هموار سازد.

۹ – هشدار راهبردی: خطر خراسان‌خواهی داعشی و پان‌فارسیسم سکولار :
در کنار فارسی‌ستیزی استخباراتی عربی، تهدید متقابل و در ظاهر متضادی نیز وجود دارد که از دو سو امنیت فکری و فرهنگی جهان فارسی را تهدید می‌کند:
نخست، خراسان‌خواهی داعش سلفی که با شعار (خلافت جهانی اسلام) درصدد ایجاد خلافتی افراطی بر پایه‌ی خشونت و نفی هویت‌های فرهنگی است. این جریان در تضاد کامل با ماهیت اسلام برخاسته از تمدن فارسی است؛ اسلامی که بر عقل، ادب و عرفان استوار است.
دوم، پان‌فارسیسم‌های ایرانی و افغانی با متودهای سکولاریستی که در تلاش‌اند تا اسلام فرهنگی خراسان را از درون تهی ساخته و ان را به پروژه‌ای قومی و نژادی تقلیل دهند.
هر دو رویکرد، چه داعشی و چه سکولار، به تضعیف هویت اسلامی و تمدنی فارسی انجامیده و در نهایت منافع استخباراتی بیگانگان را تامین می‌کنند. ازاین‌رو، حفظ تعادل میان (اسلام تمدنی) و (فرهنگ فارسی) باید محور بیداری فکری در افغانستان و خراسان تاریخی باشد.

۱۰ – زبان فارسی؛ ستون مشترک تمدنی شرق اسلامی :
زبان فارسی نه زبان یک قوم، بلکه بستر تمدنی اسلام در شرق است. زبان‌های اردو، پشتو و ترکی از میراث زبانی و فکری فارسی تغذیه کرده‌اند. تضعیف فارسی در واقع ضربه بر پیکره‌ی تمدن مشترک اسلامی شرقی است.
سیاست فارسی‌ستیزی، چه از سوی جریان‌های عرب‌محور و چه از سوی داعیه‌داران قوم‌گرایی سکولار، در نهایت پروژه‌ای علیه وحدت فرهنگی امت اسلامی به‌شمار می‌رود.

۱۱ – نتیجه‌گیری :
فارسی‌ستیزی در افغانستان محصول یک راهبرد استخباراتی ـ ایدیولوژیکی است که از عصر عباسیان تا عصر وهابیت امتداد یافته است. این سیاست با حذف عقلانیت خراسانی و تخریب زیرساخت‌های فرهنگی فارسی، درصدد تضعیف بنیادهای تمدنی اسلام در شرق جهان اسلام است.
با این حال، نشانه‌های بازگشت به دیوبند عرفانی و خراسان فرهنگی در بخشی از طالبان، نویدبخش احیای دوباره‌ی پیوند تاریخی اسلام و فارسی است.
اما در کنار ان، خطر خراسان‌خواهی داعشی و پان‌فارسیسم سکولار نیز باید جدی گرفته شود تا بار دیگر تمدن خراسانی قربانی افراط و انحراف نگردد.
سید باقرشاه احمدی.

منابع و ماخذ :
۱. براون، ادوارد گرنویل. (۱۳۸۲). تاریخ ادبیات ایران. ترجمه‌ی رشید یاسمی. تهران: نشر نی.
۲. کمینز، دیوید. (۱۳۹۴). ماموریت وهابی و دولت سعودی. ترجمه‌ی محمدرضا محمدی. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
۳. کربن، هانری. (۱۳۷۸). تاریخ فلسفه‌ی اسلامی. ترجمه‌ی جواد طباطبایی. تهران: موسسه انتشارات طرح نو.
۴. هاجسون، مارشال. (۱۳۷۶). پویش اسلام (سه جلد). ترجمه‌ی احمد ارام. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
۵. کندی، هیو. (۱۳۸۳). پیامبر و دوران خلافت‌ها. ترجمه‌ی عبدالمجید حسینی‌راد. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
۶. لویس، برنارد. (۱۳۸۱). اعراب در تاریخ. ترجمه‌ی محمدباقر هوشیار. تهران: نشر ماهی.
۷. متکالف، باربارا. (۱۳۸۸). احیای اسلامی در هند بریتانیا: مدرسه‌ی دیوبند ۱۸۶۰ تا ۱۹۰۰. ترجمه‌ی محمدعلی کرمانی. تهران: مرکز مطالعات آسیای جنوبی.
۸. میچل، ریچارد. (۱۳۸۴). جامعه‌ی اخوان‌المسلمین مصر. ترجمه‌ی احمد نقیب‌زاده. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی.
۹. رشید، احمد. (۱۳۸۲). طالبان؛ اسلام جنگجو، نفت و بنیادگرایی در اسیای مرکزی. ترجمه‌ی مهدی حقیقت‌خواه. تهران: نشر اطلاعات.
۱۰. راهبرد استخباراتی- ایدیولوژیکی فارسی ستیزی در افغانستان.

نویسنده: سید باقرشاه احمدی

لینک کوتاه

https://sarie.news/s143n
دکمه بازگشت به بالا