«سخن پدر خود را نمی‌شنود، جان می‌دهد تا عرب سخن گوید» بررسی عمیق فراموشی هویت پشتون، تعصب دینی و تهاجم فرهنگی

برای زنده‌مانی فرهنگی یک قوم یا ملت ضروری است که تاریخ، زبان، ارزش‌ها و استقلال فکری خود را حفظ کند. اما وقتی که یک ملت هویت فرهنگی خود را از دست بدهد و به بیگانگان لباس تقدس بپوشاند، نه تنها مسیر اصلی خود را از دست می‌دهد، بلکه به پرتگاه نابودی نزدیک می‌شود.
این حقیقت در قالب این شعر کوتاه شاعرانه بیان شده است:
سخن پدر خود را نمی‌شنود پشتون است
جان می‌دهد تا عرب سخن گوید
این دو مصرع انتقاد عمیقی به وضعیت فکری، دینی، فرهنگی و اجتماعی یکی از بزرگ‌ترین اقوام افغانستان «پشتون‌ها» وارد می‌کند. این مقاله تلاش دارد با تحلیل این بیت، بحران فرهنگی، مذهبی و هویتی امروز افغانستان را بررسی کند.

۱. سخن پدر : نماد نادیده‌گرفتن هویت خودی
در زبان شاعرانه، «سخن پدر» نماینده ارزش‌های ملی، رسوم، زبان، حافظه تاریخی و اصول فرهنگی یک ملت است. در اینجا «پدر» تنها یک شخصیت خانوادگی نیست، بلکه نماد بنیادهای هویتی یک ملت است.
پشتون که هزاران سال تاریخ، زبان خاص، اصول پشتون‌والی، فرهنگ، موسیقی، لباس سنتی، عدالت محلی و استقلال فکری دارد، زمانی که این ارزش‌ها قربانی «تفسیرهای مقدس بیگانگان» شود، هویت خود را از دست می‌دهد و فراموشی خودی آغاز می‌شود. این زمانی است که فرد «سخن پدر» را نمی‌شنود.

۲. سخن عرب : فاجعه انحصار دین و تهاجم فرهنگی
شاعر در اینجا از «سخن عرب» تنها زبان عربی را منظور نکرده است، بلکه به سلطه فرهنگی عرب‌ها به نام دین، تقلید افکار خلیجی و تفاسیر افراطی دین اشاره دارد که برخلاف روح اسلام، جامعه افغانستان را افراطی، سرمایه‌دارپرست و خودویرانگر ساخته‌اند.
در افغانستان، بسیاری از ملاها، شبکه‌های دینی و حتی نظام آموزشی، تا حد زیادی تحت تأثیر افراط‌گرایی خلیجی هستند. این تفکر باعث شده که پشتون چشم بر نصایح قومی، رسوم، و حتی آثار شعری، فلسفی و عرفانی خود ببندد و عرب را معیار تقوا بداند.
علاوه بر این، در پس این سلطه فکری، اهداف سیاسی عرب‌ها نیز نهفته است؛ ملت افغانستان به‌گونه‌ای تربیت شده که مصرف‌کننده باشد، نه تولیدکننده فکر و اندیشه.

۳. تبعیض‌های پنهان‌شده در پشت تقدس دینی
پشتون که برای اسلام قربانی‌های بزرگی داده است، اکنون تحت سلطه انحصار دینی بیشترین فشار را متحمل می‌شود. نه اقتصادش ساخته شده، نه دسترسی گسترده به آموزش دارد، و نه دین برایش وسیله‌ای برای تفکر، مهربانی و پیشرفت است.
پشتون امروز تصویری بسته از اسلام دارد، تصویری که با خنده، محبت، موسیقی، احترام به زنان، علم و آزادی فردی در تضاد است.
این «سخن عرب» همان تقوای مصنوعی است که بر تنوع، هنر، ادبیات و فلسفه افغانستان محدودیت ایجاد کرده است.

۴. خودکشی فکری: خطر نهایی
شاعر می‌گوید: «جان می‌دهد تا عرب سخن گوید» یعنی پشتون آنقدر تحت تأثیر قرار گرفته که اگر یک مفتی یا شیخ عرب چیزی بگوید، عقل، تاریخ، زبان و شعور خود را قربانی می‌کند.
این استعاره نه تنها مذهبی، بلکه اجتماعی، آموزشی، سیاسی و فرهنگی نیز هست.
گاهی پشتون کودک خود را به مدرسه دینی می‌فرستد، اما از مدرسه عمومی دوری می‌کند. به عالم دینی خود احترام می‌گذارد، اما از معلم علوم و تفکر غرور می‌کند. این همان «خودویران‌گری فکری» است که نه تنها پیشرفت را متوقف کرده، بلکه ذهن را برای بندگی بیگانه آماده کرده است.

۵. راه حل: بازگشت به سخن پدر
تنها راه حل این بحران، بازگشت به ریشه‌های خودی است. این به معنای ترک دین نیست، بلکه آزادی دین از بندگی فرهنگی بیگانگان و تبدیل آن به ابزار تفکر، عدالت، ارزش‌های انسانی و پیشرفت است.
ما باید:
میراث ادبی، تاریخی و زبانی خود را زنده کنیم.
موسیقی، هنر، فرهنگ و نظام مشورتی مردمی خود را احیا کنیم.
با تفسیرهای انحصاری دین مبارزه علمی و آگاهانه داشته باشیم.
به وحدت ملی، برابری زبانی و استقلال فرهنگی اهمیت دهیم.
به جای «سخن بیگانه»، به سخن پدر، مادر، تاریخ و وجدان خود گوش دهیم.

«سخن پدر خود را نمی‌شنود، جان می‌دهد تا عرب سخن گوید» تنها یک بیت شعر نیست، بلکه فریادی از فروپاشی فرهنگی، زوال هویتی پشتون و بردگی فکری ملت افغانستان است.
اگر می‌خواهیم صاحب عزت، پیشرفت و آزادی باشیم، باید به سخن پدر گوش دهیم؛ به زبان، فرهنگ، تاریخ و عقل مستقل خود.

 ببرک سائل

لینک کوتاه

https://sarie.news/a1394s
دکمه بازگشت به بالا