شکست آتشبس غزه؛ دورویی آشکار ترامپ

در روزگاری که حقیقت در میان هیاهوی تبلیغات گم شده است، واژهی امریکا و حتی مفهوم صلح امریکایی نیز معنای خود را از دست داده و به ابزاری سیاسی در دستان ایالات متحده و غرب بدل گشته است. نشست شرمالشیخ، که قرار بود صحنهی تحقق صلح باشد، یادآور واقعیتی تلخ است: قدرتهای دروغین غربی هرگز راست نمیگویند و از هر فرصتی برای پیشبرد اهداف باطل خود بهره میبرند.
در نشست شرمالشیخ، دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، با غرور و تکبر اعلام کرد که بزرگترین نزاع تاریخ را پایان دادهام. او در برابر دوربینها لبخند زد و رسانههای غربی با تیترهایی درخشان از موفقیت تاریخی امریکا نوشتند؛ اما هنوز جوهر امضاهای توافق آتشبس خشک نشده بود که آسمان غزه بار دیگر از دود و آتش پوشیده شد. کودکان در میان ویرانهها فریاد زدند، مادران در خاک و خون غلطیدند، و حقیقت بیرحمانه رخ نمود: صلح ترامپی، دروغی بیش نبود.
ترامپ در ظاهر، در آن نشست چهرهای میانجی به خود گرفت، اما در باطن، طراح بزرگ جنگ و بیثباتی بود. مردی که بهتازگی عنوان منجی ملتها را به او نسبت داده بودند، همان کسی است که شعلهی بسیاری از جنگها را برافروخت. در دوران او، میلیونها انسان در یمن، سوریه و افغانستان قربانی سیاستهای دوگانهی امریکا شدند. او از پایان جنگها سخن میگفت، اما در پس این شعار، شرکتهای اسلحهسازی امریکا را به ثروتی افسانهای رساند. چگونه ممکن است مردی که جهان را به میدان تجارت خون بدل کرد، مدعی صلح باشد؟
در همان نشست شرمالشیخ، شهباز شریف، نخستوزیر پاکستان، با اظهاراتی کودکانه در برابر دیدگان جهانیان از ترامپ تمجید کرد و حتی پیشنهاد داد جایزهی صلح نوبل به او تعلق گیرد. او ترامپ را مردی که جنگها را خاموش میکند نامید و در سخنانی آمیخته به ستایش، چهرهای منجی از او ترسیم کرد. اما امروز، پس از شکست آتشبس و تداوم خونریزی در غزه، آیا شهباز شریف به یاد آن سخنان نمیافتد؟ آیا اکنون که خون کودکان فلسطینی خیابانها را رنگین کرده است، از تمجید چاپلوسانهاش احساس شرم نمیکند؟ تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد آن صحنههایی را که سیاستمداران مسلمان، بهجای ایستادن در کنار مظلوم، برای رضایت خاطر قدرتهای غربی لبخند زدند.
اعطای جایزهی صلح نوبل به ترامپ نهتنها اهانتی به مفهوم صلح، بلکه دهنکجی به عدالت و وجدان بشریت است. چگونه ممکن است همان کسی که قدس را پایتخت رژیم اشغالگر اعلام کرد و چراغ سبز به شهرکسازیهای غیرقانونی داد، سزاوار چنین جایزهای باشد؟ مگر نه اینکه او با فروش میلیاردها دلار سلاح به عربستان، آتش جنگ یمن را شعلهورتر کرد؟ مگر نه اینکه با خروج از توافق هستهای ایران، خاورمیانه را در آستانهی درگیریهای تازه قرار داد؟ چنین فردی نه پیامآور صلح، که بانی جنگهای جدید است.
ترامپ دروغ گفت؛ همانگونه که بسیاری از رهبران غربی پیش از او دروغ گفتهاند. تفاوت او در این بود که دروغش آشکارتر و بیپردهتر بود. از صلح سخن گفت، در حالی که دستانش به خون بیگناهان غزه آلوده بود. از آزادی حرف زد، در حالی که از دموکراسی ابزاری برای تحمیل قدرت ساخته بود. نشست شرمالشیخ نه تلاشی برای صلح، بلکه نمایشی برای فریب افکار عمومی و فرصتی برای بازسازی توان نظامی رژیم اسرائیل بود.
اما غزه، این باریکهی کوچک با مردمی بزرگ و آزادیخواه، فریب نخورد. ملت فلسطین بارها از دل خاکستر برخاسته است؛ ملتی که بیش از هفتاد سال در برابر اشغال و تحقیر ایستاده و هنوز امید را زنده نگه داشته است. طرحهایی مانند خلع سلاح مقاومت، بدون آزادی کامل سرزمین فلسطین، چیزی جز طنزی تلخ نیست. چگونه میتوان از ملتی که خانه و کاشانهاش در اشغال است، انتظار داشت سلاحش را زمین بگذارد؟ آیا میتوان به گرگ گفت که گله را رها کند، در حالی که دندانهایش هنوز خونآلود است؟
در هر کوچهی ویران غزه، در هر سنگی که کودکی به سوی تانک اشغالگران پرتاب میکند، پیامی نهفته است: ما زندهایم و تسلیم نمیشویم. این صدای ایمان است، صدای ملتی که از دل رنج و ویرانی، آیهی مقاومت را میخواند. آتشبسهایی که با دروغ و نیرنگ ساخته میشوند، محکوم به شکستاند، زیرا صلح بدون عدالت، صلح نیست؛ تسلیم است.
سیاست امریکا در خاورمیانه همواره بر دروغ و فریب استوار بوده است. از ویتنام تا عراق، از افغانستان تا فلسطین، همواره شعار آزادی دادهاند، اما نتیجه جز ویرانی و خون نبوده است. ترامپ تنها چهرهای عریانتر از همان سیاست کهنه بود. او نقاب را کنار زد و نشان داد که سیاست امریکایی، جز بر پایهی منافع و سلطه، هیچ نشانی از انساندوستی ندارد.
برای مردم افغانستان، این ماجرا کاملاً آشناست. در طول بیست سال اشغال وطن، ما نیز وعدههای رنگین و بیعملِ امریکاییان را بارها شنیدیم؛ از دموکراسی تا بازسازی، از حقوق بشر تا امنیت. اما در پایان، جز ویرانی، رنج و فقر چیزی نصیبمان نشد. امروز همان سناریو در فلسطین تکرار میشود: همان لبخندهای فریبنده، همان وعدههای دروغین و همان اشکهای بیپایان.
در برابر این فریب جهانی، تنها یک راه باقی میماند: راه بیداری و آگاهی. ملتهای مسلمان باید باور کنند که هیچ قدرت خارجی، صلح و آزادی را هدیه نخواهد داد. صلح واقعی از دل ایستادگی زاده میشود، نه از تریبونهای سیاسی و نشستهای پر زرقوبرق. فلسطین، با همهی زخمهایش، نماد این ایستادگی است؛ یادآور آنکه خون میتواند از دل خاکستر، شکوفهی امید برویاند.
شکست آتشبس غزه تنها رسوایی ترامپ نیست؛ رسوایی وجدان جهانی است که هنوز میان ظالم و مظلوم تفاوتی قائل نمیشود. جهان باید بداند که آزادی با فریب نمیآید، با مقاومت میآید. غزه، با وجود همهی رنجهایش، امروز آزادترین نقطهی زمین است، زیرا مردمانش در برابر هر متجاوزی تسلیمناپذیرند. هرچند شب تیره است و زمین از خون خیس، اما در آن سوی ظلمت، سپیدهای در راه است. غزه میداند که روزی نهچندان دور، استقلال و آزادی سرزمینش از دل ویرانهها برخواهد خاست، و آن روز، روزِ جشن واقعی است؛ روزی که هر فلسطینی در دل خویش زمزمه خواهد کرد: هزینهی مقاومت، بسیار کمتر از هزینهی سازش است.
یادداشت اختصاصی

