فراموشی نقش ملت در روند مشروعیت حکومت

رسمیت یافتن حکومت از خواسته‌های اساسی ملت افغانستان است، در اوضاع غیر رسمی ملت و حکومت هردو در مشقت و سرگردانی سپری می‌کنند، عدم رسمیت حکومت باعث می‌گردد که باب قراردادهای بزرگ به روی مردم افغانستان مسدود گردد و ملت با چالش‌های فراوان مواجه گردد، در اوضاع غیر رسمی زمینه‌های سوءاستفاده قدرت‌های بزرگ از حکومت و ملت فراهم می‌گردد، حکومت ناگزیر است برای حفظ حاکمیت‌ش به این قدرت‌ها باج دهد و ملت نیز به دلیل فقر و بیکاری جذب استخبارات خارجی گردیده و علیه منافع علیای کشور فعالیت نمایند، از این رو ملت می‌خواهد که هر چه زودتر حکومت رسمیت یابد تا افغانستان از بلاتکلیفی و سختی‌ رهایی یابد، اما در این میان نقش ملت باید برجسته گردد، ملت که به فراموشی سپرده شود حکومت نمی‌تواند اقتدارش را محفوظ نگه‌داشته و ثبات در این سرزمین حاکم گردد، در یک جغرافیای سیاسی حکومت و ملت دو بال پرواز در جامعۀ سیاسی محسوب می‌گردند که بدون یکی، دیگری نمی‌تواند صعود کند، حکومت اگر ملت را به فراموشی بسپارد جامعه روی خوشی و شادمانی را نخواهد دید و ملت هم اگر با حکومت همکار نباشد اوضاع اجتماعی به هم ریخته و انارشیسم حاکم خواهد شد.

لذا حکومت در حال حاضر برای عبور از مرز بلاتکلیفی، مجاری مشروعیت بین المللی را به شدت تعقیب می‌کند، کشور روسیه هم اکنون حکومت سرپرست افغانستان را به رسمیت شناخته و سائر کشورهای منطقه نیز در حال بررسی و چانه زنی اند تا به تبعیت از روسیه فاز مشروعیت بخشی را تعقیب نمایند، با توجه به اینکه در نشست بین المللی پیرامون بررسی وضعیت افغانستان، بیشترین اعضای این شورا برای رسمیت بخشیدن رأی مشروط دادند و گفتند تنها در صورتی این مورد اتفاق خواهد افتاد که این حکومت فراگیر و ملی گردد و حقوق زنان نیز در آن رعایت گردد، اما ظاهرا به نظر می‌رسد که همگی شان حرف خود را فراموش کرده و یکی به یکی در حال بررسی روند رسمیت شناسی اند، چنانچه عرض کردم که مردم افغانستان نیز از این امر خوشنودند؛ اما فرایند رسمیت باید به گونه‌ای باشد که ابتدا از داخل شروع شده و همینطور سلسله‌وار ادامه یابد، آنچه که اکنون فراموش شده است مثل همیشه مردم افغانستان است، نظام‌های قبلی نیز بدون در نظرداشتن مردم با تأیید و حمایت جامعه بین المللی رسمیت می یافتند و در افغانستان حاکم می‌گردیدند، همین بود که هیچکدام نمی‌توانستند مستمر و مداوم پا بر جا بمانند و هر دهه این تغییر می یافت و مجددا نظام جدید جاگزین می‌گردید، مردم افغانستان انتظار داشتند که روند تغییر نظام‌ها اینبار خاتمه یافته و یک نظام مشروع و مردمی به وجود بیاید که آئینه تمام نمای اقوام و مذاهب کشور باشد، اما نه تنها که چنین چیزی به تحقق نمی پیوندد؛ بلکه شدیدتر از دفعات قبل نقش مردم به کلی فراموش شده است، تداوم این وضعیت باعث انباشت عقده‌های روحی – روانی به ملت گردیده و در طولانی مدت سبب می‌گردد که این عقده‌ها به سرحد انفجار رسیده و منافع ملی را با خطر و تهدید مواجه سازد؛ زیرا ملت فراموش شده و فاقد احساس تعلق به وطن در صدد فروکش کردن عقده‌های درونی است.

ما نظام‌های سیاسی گوناگون را طی پنج دهه اخیر تجربه کردیم، پس از سقوط حکومت شهنشاهی، داوودخان حکومت جمهوری اعلام کرد و شعار داد که من وطن دوست هستم و برای آبادانی وطن از هرنوع تلاش و کوشش دست بردار نخواهم بود؛ پس از این گیر و دارها، خلق و پرچم در یک کودتای از پیش تعیین شده حکومت داوودخان را سقوط دادند و خود را ناجی مردم افغانستان اعلام کردند، این نیروها که از کدرها و اعضای مسلکی فراوان در سراسر افغانستان بهره‌ مند بودند، هنگام تصرف حکومت با استفاده از تجارب‌شان گفتند که از هیچ جریان سیاسی دیگر و مردم افغانستان نیروهای اداری استخدام نخواهیم کرد؛ زیرا ما از خود این نیروها را کامل داریم و لزومی ندارد که از سائر گروههای افغان استخدام کنیم که آنان نیز زمینه کودتا را فراهم نموده و حکومت‌مان را با خطر مواجه سازند، اما چندی نگذشت که به بن‌بست خوردند و ناگزیر اعلام کردند که تمام مردم افغانستان می‌توانند برای استخدام به ادارات دولتی مراجعه نمایند؛ همزمان با حکومت خلق و پرچم، نیروهای مجاهدین علیه شان بسیج گردیدند و پس از چند سال جنگ و خانمان‌سوزی خلقی‌ها مجبور به شکست شدند و مجاهدین خود را ناجی مردم افغانستان اعلام کردند؛ اما در زمان حکومت اسلامی مجاهدین چنان جنگ و درگیری داخلی شدت یافت که افغانستان در تاریخ کمتر آن را تجربه کرده بود؛ همینطور تغییر و تبدیل نظام‌های سیاسی یکی پشت دیگری برای مردم افغانستان خسته‌کن و دل زده شده است، تنها دلیل این همه تغییر و تبدیل این است که این نظام‌ها پشتوانه مردمی نداشتند و به همین علت با اندک باد از جا کنده شده و به هوا پاشان می‌گردند؛ لذا نظام کنونی باید با عبرت از گذشته نقش مردم در تعیین نظام و ثبات سیاسی را جدی بگیرند تا حداقل از این به بعد دچار تغییر و تحولات قبلی نگردیم، افغانستان به نظام سیاسی با ثبات و مردم محور نیازمند است، نظام ثبات نخواهد یافت تا زمانیکه اکثریت مردم از آن خوشنود نباشند و مردم زمانی به چنین نظام احساس تعلق می‌کنند که خود در آن نقش داشته باشند و به مشروعیت آن رأی مستقیم و یا غیر مستقیم داده باشند.

نویسنده: عبدالحی مهمند

 

لینک کوتاه

https://sarie.news/a304s
دکمه بازگشت به بالا