فقر، وابستگی و مهاجرت میلیونی، میراث حضور امریکا در افغانستان

حضور بیست ساله امریکا در افغانستان علاوه بر سایر چالشها باعث گردید که حس اعتمادبهنفس از افغانها گرفته شده و خود را کملیاقت، بی ابتکار و متکی به کمکهای خارجی بپندارند، در مدت 20 سال، امریکا تریلیونها دالر را به افغانستان سرازیر ساخت و از آن در جهت هزینه جنگ استفاده کرد، شعار جورج بوش در آن زمان نابودی کامل طالبان بود و میپنداشت که با این هزینه هنگفت و ماشین آلات جنگی آنان هیچ وقت به قدرت بر نمیگردند، اما پس از گذشت بیست سال امریکا ناگزیر به خروج از افغانستان شد و طالبان مجددا به قدرت برگشتند. امریکا اگر میخواست میتوانست این هزینه را از سرمایهگذاری بر سر جنگ به ساخت و ساز زیربنایی و رشد تعلیمات و تحصیلات عالی هزینه کند، اما هیچگاه چنین چیزی محقق نشد، طالبان در آن زمان حاضر به گفتگو و مذاکره بودند و میخواستند که در کنفرانس بن اشتراک نمایند؛ اما ممانعت امریکا باعث شد که آنان از اشتراک در این کنفرانس محروم گردند، بزرگترین اشتباه محاسباتی امریکا این بود که آنان به فرمولهای جامعه شناسان خودشان اعتنا کردند ولی هیچگاه واقعیتهای میدانی افغانستان را در نظر نگرفتند، به همین دلیل هرچند راه حلها و شیوههای مختلف را در زمان اشغال افغانستان آزمودند، ولی نتایج عکس آن بود که در فرمولهای محاسباتی جامعه شناسان امریکا بر آن حساب باز کرده بودند.
امریکا یکی از کشورهایی است که هیمنهاش را در قالب جنگ و شورش در سطح جهان جستجو میکند، این کشور طی 24 سال گذشته برای حفظ پرستیژ و اقتدارش با کشورهای افغانستان، هائیتی، سومالی، عراق، پاکستان، لیبی، سوریه، یمن و ایران وارد جنگ شده است، اکنون نیز آتش افروزیهای امریکا در کشورهای مختلف همچون اوکراین و خاورمیانه در حال تشدید است به باور سیاسیون امریکا جنگ تنها گزینهای است که میتواند به جهانخواری این کشور کمک کند و کشورهای جهان را بترساند تا از امریکا تبعیت نموده و همه ساله باج بپردازند،در واقع جنگ افروزی نقش گاو شیرده را برای امریکا ایفا میکند، چنانچه در افغانستان شاهد بودیم که عمده سرمایهگذاری و بودجه امریکا برای جنگ و تجهیز گروه نیابتی داعش بود، در زمینه صلح و ساختن زیربناها کمترین اقدام صورت گرفت، امریکا در افغانستان دولتی وابسته به کمک ساخت چنانچه شاهد بودیم آنگونه وابسته بود که پس از خروج نظامیان امریکا، این دولت نتوانست دوام بیاورد و طالبان در کوتاه مدت توانست بدون مقاومت تمام جغرافیای افغانستان را تصرف کنند.
خروج غیر مسئولانه امریکا از افغانستان، عقدههای اجتماعی را در میان اقوام باهم برادر افغانستان به بار آورد به گونهای که این اقوام به دلیل بیست سال جنگ و تباهی نسبت به همدیگر بدبین هستند، در طولانی مدت این عقدههای اجتماعی باعث بدبینی و نفاقهای ملی خواهد شد، امریکا در این مدت عمدا به ترویج ابتذال و فساد اخلاقی دامن زد و در راستای تحقق آن سرمایه گذاری نمود، ایجاد چنین بستری در فضای دینی-سنتی حاکم بر افغانستان باعث ترویج افراطگرایی و رشد شخصیتهای افراطی میگردد که تبعات آن بر اوضاع زندگی مردم افغانستان تأثیر میگذارد، در دوران حضور امریکا به باورها و اعتقادات مردم افغانستان تاخته شد به گونهای که کسی حتی نمیتوانست در رسانهها حرف از باورهای دینی-عقیدتی بزند و اگر رسانهای چنین رویکردی اتخاذ میکرد، منبع تمویلاش قطع میشد یا به عنوان رسانهای حامی ترویج افراطگرایی مورد مواخذه قرار میگرفت، دخالت به اعتقادات دینی و فرهنگی مردم در طول حضور امریکا احساس ناامنی و بیاعتمادی ایجاد کرد تعرض به باورهای بنیادین جامعه همواره به شکاف هویتی منجر میشود که خطرناکتر از تهدیدات نظامی است، چنانچه در حال حاضر جامعه افغانستان با تمام فشارهایی که متقبل میگردند توان اعتراض از آنان سلب شده است و اگر اعتراضی هم بنمایند این پاسخ برای شان حتمی است که چرا در برابر اشغال امریکا و اهانتی که به عقاید و فرهنگ صورت میگرفت هیچگاه لب تر نکردید که اکنون در برابر نظام اسلامی زبان انتقاد میگشایید، این وضعیت میتواند حکومت را به خودکامگی کشانده و مردم را به سکوت اجباری وادارد.
سیاست امریکا در افغانستان به تشدید اختلافات قومی انجامید؛ چنانچه طی بیست سال شاهد بودیم که چهرههای برجسته زیادی از سایر اقوام افغانستان ترور شدند، اشخاصی همچون برهاند الدین ربانی، مصطفی کاظمی، جنرال داوود و … این عقدهها در دل اقوام ساکن در افغانستان باقی خواهد ماند و روزی که ایجاب کند انتقام بگیرند، عقدههای ناشی از آن منجر به فوران خشم و بی ثباتی کشور خواهد گردید، یکی دیگر از سیاستهای مخرب امریکا در افغانستان تقابل افغانستان با همسایگان و کشورهای منطقه بود، در دوران حضور امریکا، سیاسیون افغان و دولتمردان کشور نمیتوانستند با کشورهای همسایه و منطقه تعامل نیک و رویکرد بی طرفانه اتخاذ کنند؛ این امر باعث گردید که کشورهای منطقه و همسایه در قبال دولت پیشین بدبین و هرگونه حمایت و همکاری را با افغانستان دریغ ورزند، در زمانی که امریکا و غرب از افغانستان خارج شدند، پشت دولت پیشین خالی شد و در نبود حمایت غرب هیچ یک از کشورهای منطقه و همسایه از دولت پیشین حمایت نکردند، در نتیجه باعث فروپاشی زودهنگام گردید که حتی در محاسبات خود امریکاییها نیز چنین سرعتی در فروپاشی متصور نبود، عرف منطقوی و منافع بههم تنیده ایجاب میکند که منطقه و همسایگان در اولویت سیاست خارجی افغانستان قرار داشته باشند، زیرا از منظر امنیت، فرهنگ، عقاید،اقتصاد، تجارت و سایر منافع کشور ما همواره به منطقه و همسایگان محتاج است، این همه یک گوشهای از پیامد حضور بیست ساله امریکا در افغانستان بود که از چهارسال بدین سو ملت افغانستان کماکان طعم تلخ آن را میچشد و در دراز مدت نیز ادامه خواهد داشت.