مسدودیت مکتب دخترانه در آستانه ورود طالبان به پنجسالگی

حکومت سرپرست افغانستان چهار سال دوران حاکمیت اش را پشت سرگذاشت و کماکان در آستانه ورود به پنجسالگی است، در این مدت افغانستان از منظر درگیریهای نظامی آرامش نسبی را سپری کرد، جزیرههای قدرت برچیده شد و حکومت یک دست در این سرزمین حاکم گردید، در طول این مدت با وجود کاهش جنگ و انفجار، اما گزارش از قتل و کشتار نظامیان حکومت پیشین نیز مخابره میگردد که گویای انتقام شخصی است، در فرایند چهار سال گذشته حکومت سرپرست افغانستان توانست که مراودات بین المللی را به صورت غیر رسمی گسترش دهد و بعضا در چارچوبهای رسمی نیز توانست با قدرتمندترین کشور جهان «روسیه» وارد تعامل شود. در این مدت با وجود عدم رسمیت و محدودیت افغانستان در جامعه ملل، اما حکومت در راستای بازسازی پروژههای عام المنفعه همچون سرکها، تطبیق نقشههای شهری وسعت تجارت و ترانزیت و اتصال افغانستان به خطوط ریلی بین المللی دستاوردهایی داشته است.
در طی این چهار سالی که گذشت، حکومت سرپرست نتوانست تدوین قانون اساسی و برگزاری لویه جرگه را روی دست گیرد، تشکیل حکومت ملی و فراگیر که ریشههای مشروعیت داخلی داشته باشد نیز به فراموشی سپرده شده است و مقامات حکومت بارها گفته اند که این حکومت فراگیر و ملی است و نیازی نیست که اشخاص دیگری را وارد ساختار حکومت سازیم، اما از سوی دیگر که آموزش مهمترین نیاز جامعه بشریت است به روی دختران افغان مسدود است، هرچند مقامات حکومت بارها قول باز شدن مکتبهای دخترانه را داده بود؛ اما تا کنون این امر محقق نشده است، این یکی از جدیترین مواردی است که مورد مطالبه مردم افغانستان میباشد؛ ولی به آن لبیک گفته نشده است، مسدود ماندن مکاتب تبعات و پیامدهای منفی فراوانی به مردم افغانستان دارد که میتواند یک نسل را از نعمت سواد و آموزشهای عالی بازدارد.
فقدان آموزش و کاهش فرصتهای اقتصادی:
مهمترین عواقب مسدودماندن مکتبها و دانشگاهها برای بانوان، محرومیت از آموزش و تحصیل است. این محرومیت، بهطور مستقیم بر فرصتهای اقتصادی زنان تأثیر میگذارد. بدون دسترسی به آموزش، زنان قادر بهکسب مهارتها و دانش لازم برای ورود به بازار کار نیستند، که این امر منجر به افزایش بیکاری و وابستهگی اقتصادی به مردان میشود، علاوه بر آن بر تربیه فرزند و مراودات خانوادگی نیز تأثیرات منفی در پی خواهد داشت.
نابرابری جنسیتی:
مسدودماندن مکتبها و دانشگاهها برای زنان، نابرابری جنسیتی را تشدید میبخشد. این اقدام نهتنها حقوق اساسی زنان را نقض میکند، بلکه مشارکتِ آنها را در تصمیمگیریهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی محدود میسازد، در نتیجه، زنان نمیتوانند در توسعه جامعه نقش مؤثری ایفا نمایند و صدای آنها در مسائل مهم شنیده نمیشود، این امر باعث خودبرتربینی جنسیتی میگردد و زنان همچنان با نام و عناوین «ضعیفه و سیاسر» شناخته میشوند که تبعات روحی – روانی بر اعتماد به نفس و خلاقیتهای بجا میگذارد.
افزایش فقر:
فقدان آموزش و فرصتهای شغلی برای زنان، منجر به افزایش فقر در خانوادهها و جامعه میشود. زنانیکه تحصیل نکردهاند، کمتر توانایی حمایت از خانوادههای خود را دارند و این مسئله میتواند چرخه فقر را در نسلهای آینده نیز ادامه دهد، در جامعهای که فقر از دروازه وارد گردد ایمان از کلکین میگریزد.
سلامت و بهداشت:
تحصیل زنان تأثیر مستقیم بر سلامت و بهداشت جامعه دارد. زنانیکه تحصیلات بهتری دارند، بیشتر بهمسائل بهداشتی توجه میکنند و در تربیت فرزندان و مدیریت سلامت خانواده نقش موثرتری دارند. فقدان آموزش میتواند منجر به افزایش بیماریها و کاهش آگاهی بهداشتی در جامعه شود؛ چنانچه شاهد هستیم که زنان تحصیل یافته در دکوریشن و تمیزی خانه نسبت به زنان کم سواد عملکرد بهتری دارند و خانه را فضای سالم و صیممی برای اعضای خانواده میسازند.
افزایش ازدواجهای اجباری و زودهنگام:
عدم دسترسی به آموزش و فرصتهای شغلی برای زنان، میتواند منجر به افزایش ازدواجهای اجباری و زودهنگام شود. خانوادهها ممکن است دختران خود را به ازدواج مجبور کنند تا از بارِ اقتصادی خود بکاهند. این مسئله به نوبه خود میتواند منجر به مشکلات اجتماعی و روانی برای دختران جوان شود؛ زیرا با این کار تمام آمال و آرزوهای آنان دفن خاک شده و عقدههای روانی ناشی از آن حتی در تربیت فرزند اثرات منفی بجا میگذارد.
کاهش اعتماد به نفس و افزایش مشکلات روانی:
مسدودماندن مکتبها و دانشگاهها میتواند بهکاهش اعتماد بهنفس زنان و افزایش مشکلات روانی مانند افسردگی و اضطراب منجر شود. زنان تحصیلکرده معمولاً اعتماد بهنفس بیشتری دارند و میتوانند در برابر چالشهای زندگی بهتر مقاومت کنند. محرومیت از تحصیل میتواند احساس بیارزشی و ناامیدی را در میان زنان افزایش دهد.
عواقب اجتماعی و فرهنگی:
عدمِ دسترسی زنان به آموزش میتواند تأثیرات گستردهای بر فرهنگ و جامعه داشته باشد. جوامعیکه در آنها زنان تحصیلکرده و فعال هستند، معمولاً از نظر فرهنگی و اجتماعی پیشرفتهتر و پایدارتر هستند. تحصیلات زنان، نقش مهمی در ترویج فرهنگ صلح و همزیستی مسالمتآمیز ایفا میکند.
تضعیف توسعه ملی:
محرومیت زنان از آموزش بهطورِ مستقیم بر توسعه ملی تأثیر میگذارد. نیمیاز جمعیت کشور که زنان هستند، بدون دسترسی به آموزش، نمیتوانند به پتانسیل کامل خود برسند و در نتیجه، کشور از نیروی کار و ایدههای خلاقانه آنها محروم میشود. این مسئله میتواند توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور را کُند کرده و آن را از رقابت جهانی عقب نگه دارد.
در نتیجه مسدود ماندن مکتبها و دانشگاهها بر روی بانوان در افغانستان عواقب گسترده و عمیقی را در پی دارد، که نهتنها بر زندگی زنان، بلکه بر کُل جامعه تأثیر منفی میگذارد. از بین رفتن فرصتهای آموزشی و شغلی، افزایش نابرابری جنسیتی، فقر، مشکلات بهداشتی و روانی، ازدواجهای اجباری و زودهنگام و تضعیف توسعه ملی، همهگی از پیامدهای این تصمیم هستند. برای بهبود وضعیت زنان و توسعه پایدار افغانستان، دسترسی به آموزش و تحصیل برای همه بهویژه بانوان، امرِ ضروری است، تا زمانیکه افغانستان نتواند کیفیت تحصیلی اش را با سطح جهانی معیاری سازد و فرصت تحصیل برابر را برای زنان و مردان یکسان و با کیفیت فراهم نکنند، نمیتوان به آیندهای نیک مردم این سرزمین خوش بین بود؛ چون در دوران جنگهای داخلی ما شاهد بودیم که تحصیلات عالی از مردم افغانستان گرفته شد و در عوض آن مدارس در کمپهای مهاجرین افغان در پاکستان باز شد و صنوفی هم که در آن فعال بود، کودک افغان را با جنگ، جهاد، تفنگ و خشونت آشنا ساخت نتیجه چنان شد که ما امروز شاهد پیامدهای آن هستیم.
نویسنده: عبدالحی مهمند