معلق در میان مرگ و آزادی؛ مجموعهی شعرهای شمیم فروتن
نخستین مجموعهی شعری شمیم فروتن، شاعر جوان اهل افغانستان زیر نام معلق در میان مرگ و آزادی چاپ و انتشار یافت.
مجموعهی “معلق در میان مرگ و آزادی” که نخستین اثر شعری شمیم فروتن است، شامل ۴۸ پارچه شعر میباشد که در قالبهای مختلف سروده شده و حاوی بیشترین تعداد غزل است.
اسم این اثر، برگرفته از مصرعِ یکی از غزلهایش است که هنگام ترک افغانستان آن را سروده است.
نمیفهمید تا کی تا کجا باید …
غمی میخانههای شهر را نوشید
معلق در میان مرگ و آزادی
سیاهی گوشه تاریخ را بوسید
شمیم فروتن
به باور او، این مصرع یادآورِ از دسترفتن تمام داشتههای دختران افغانستان است که برای دوامآوردنشان کوچیدن را ترجیح دادند و اکنون در میان مرگ و آزادی نفس میکشند.
چاپ این مجموعه برای شمیم یک اتفاق باشکوه و عمیق است؛ زیرا او فکر میکند که این اتفاق بهیادماندنی بهعنوان نقطهی عطف در زندگی و مسیر هنری اوست، او در این مورد میگوید: “چاپ این اثر برای من شبیه شکوفهدادن نخستین گل در باغی زندگیام بود که مدتها با دقت و عشق پرورشش داده بودم”.
“معلق در میان مرگ و آزادی” که یک سفر پرفراز و نشیب از واقعیتهای زندگی شمیم بهشمار میرود، نه فقط برایش یک کتاب شعر، بلکه یک تجربهی عمیق چندین سالهاش است.
شمیم با خشنودی از استقبال این مجموعهی شعریاش از سوی فرهنگیان میگوید: “خوشبختانه در نمایشگاه کتاب تهران و برنامهی رونمایی کتاب “معلق در میان مرگ و آزادی”در شهر رُم ایتالیا از سوی دوستان و عزیزان اهل شعر و ادب خیلی خوب مورد استقبال قرار گرفت که از این بابت خیلی خوشحالم؛ چون استقبال خوب از یک اثر میتواند به نویسنده انگیزهی اعتمادبهنفسِ بهسزایی را برای ادامهی کارهای بعدی ا داشته باشد که برای من چنین بوده است”.
فروتن، که بیش از هفت سال میشود شعر میسراید، شعر را خالصانهترین عشق و دغدغهی زندگیاش میداند.
او میگوید: “شعر، الهامبخشیدن بهتجسم احساسات است که از درونمایهی ارزشهای انسانی شکل میگیرد و بهطور هنرمندانه از عشق، تنهایی، درد و رنج و از همه مهمتر اینکه از تناقضات اجتماعی جامعه صحبت میکند”.
خالق مجموعهی معلق در میان مرگ و آزادی در مورد چگونگی شکلگرفتن سرودههایش از کلام ریچارد باخ، نویسندهی آمریکایی یاد میکند که میگوید: «گاهی انفجاری جلوی چشمانم رخ میدهد و از لابهلای دود و غبار چیزی بیرون میآید و گلویم را میفشارد و میگوید که تا مرا بهروی کاغذ نیاوری رهایت نخواهم کرد و اینطور مجبور به نوشتن میشوم».
نخست از همه خانوادهی شمیم همواره او را در زمینهی سرایش شعر و فعالیتهای ادبی حمایت کرده است و در سالهای پسین، همسرش “رفیع وفایی” با بیدارکردن عشق و انگیزهای در او، نقش بزرگی در این مسیر داشته است. شمیم فکر میکند که شاید هر کلمهای که بر کاغذ میآورد، از عشقی است که آنها برایش بخشیدهاند که این همراهی و دلگرمی برایش جسارت میدهد تا بتواند احساساتش را در قالب شعر بیان کند.
غیر از شعر، کتاب و موسیقی نیز با شمیم پیوند نزدیکی دارد؛ زیرا مطالعهکردن کتاب برایش سفر ذهنی به جهان متفاوت است و موسیقی را زبانی از احساسات درونی بشر میداند.
فروتن، در مورد تاثیر تغییر نظام در کشور بالای ادبیات میگوید: “بهطور کلی، تغییر نظام در افغانستان تاثیرهای چندگانه و پیچیدهای بر شعر و ادبیات این کشور داشته است که این تاثیرها همواره بهعنوان بخش جداییناپذیر از تاریخ و فرهنگ این سرزمین در آثار نویسندگان و شاعران منعکس شده و منعکس خواهند شد”.
فروتن در خصوص کارکردهای ادبی زنان افغانستان چنین میگوید: “با آن که تغییرات ناگهانی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تاثیرات عمیقی را روی کارکرد زنان در ادبیات افغانستان گذاشته است، با آنهم نقش زنان در ادبیات همواره مهم بوده و این کارکردها نه تنها به غنای ادبیات کشور میافزاید، بلکه به تحولات اجتماعی و فرهنگی نیز کمک میکنند. با وجود چالشها، محدودیتها و بیپاسخماندن نیازهای زنان افغانستان، زنان نویسنده و شاعر به صورت چشمگیری توانستهاند به نیازهای جامعه پاسخ دهند و جایگاه ویژهای در ادبیات معاصر افغانستان داشته باشند”.
فروتن، دوست دارد که از ادبیات بهعنوان ابزار قدرتمند زبانی و نوشتاری برای تغییر اجتماع، ارتقای فرهنگ و تقویت پیوندهای اجتماعی استفاده کند.
او در مورد شاعر مورد علاقهاش چنین میگوید: “هر واژهی مولانا برای من تجربهی سفریست به دنیایی لاهوتی اشراق و شهود و گنجینهی پرباریست از عرفان”.
با آنکه شمیم فروتن، شعرهای فروغ فرخزاد را بیشتر میپسندد و سخت این شاعر را دوست دارد؛ اما به قدرت کلام مولانا ارادت خاصی دارد و همچنان شعرهای پست مدرن مهدی موسوی برایش فوقالعاده است.