منازعات بدخشان و بیتوجهی به حقوق مردم

حدود یک سال و نیم قبل نیز مردم بدخشان با حکومت محلی این ولایت درگیر شدند و در پی خشونتهای فزاینده چندین شهروند دهقان کشته و زخمی شدند؛ دلیل اصلی منازعه در آن زمان منع دهاقین از کشت و زراعت تریاک و کشف و ضبط حاصلات آن عنوان میشد؛ گفته میشد که این دهاقین به دلیل نداشتن کشت بدیل و فشارهای اقتصادی ناشی از تخریب در برابر نیروهای حکومت محلی شورش کردند و میرفت درگیریها بجایی برسد که در دام سو استفاده مخالفان مسلح حکومت سرپرست قرار گیرد، اما با حضور به موقع مقامات حکومت مرکزی این درگیریها مهار و رضایت دهاقین گرفته شد.
دلیل دیگری از این درگیریها که در نزد مقامات کابل در آن زمان مطرح بود، سو استفاده جریانهای سیاسی خارجنشین تحت نام شورش دهاقین برای جلوگیری از زرع تریاک بود؛ در آن زمان صلاح الدین ربانی و برخی چهرههای حکومت پیشین نیز در حمایت از این شورش بیانیه داده بودند و میخواستند که آن را زاویه و جهت دیگری بخشند، این امر به مزاج سیاسیون کابلنشین خوش نیامد و کار به نقاط باریکی کشانده میشد که با فرستادن هیأت از کابل به بدخشان موضوع از نزدیک بررسی و قضیه خاموش شد.
پس از این همه مدت، مجددا شاهد موج نارضایتی و خیزشهای مردمی در این ولایت هستیم، آنچه در اخبار منتشر میگردد همان چرخه کوکنار و منازعه است؛ اما به نظر میرسد عمق مسئله فراتر از این چیزهاست، چنانچه از پیشینه، وسعت جغرافیایی و فرهنگ مردم بدخشان پیداست، آنان کما فی السابق خواهان دسترسی به زمینهای حاصلخیز شان و کوهها و مراتعی است که قبلا به هر نحوی از آن مستفید میشدند و عایدات اش را برای تامین مخارج روزمره به کار میبستند؛ درهها و دشتهای سبز این ولا، همواره در تصرف مردم این سرزمین بوده است و کمتر حکومتی توانسته که از آنان مالیه اخذ نموده و یا تصرفات آنان را محدود سازند.
منابع معدنی و ثروتهای طبیعی این ولایت چشمگیر است، سنگهای گرانقیمت و جغرافیای حاصلخیز آن که رژیمهای مختلف نتوانسته کسی را از آن منع کند، ممانعت یکباره حکومت تالبان باعث تنش گردیده و مردم را به شورش وا میدارد؛ زیرا این مردم از همین راه تامین نفقه نموده و شب را به امید این منابع عایداتی صبح میکنند. از سوی دیگر، این مردم در گذشته همواره در حکومتها سهم برجسته داشته اند، گاهی نیز جغرافیای افغانستان تحت حاکمیت آنان بوده است؛ بنا بر این نادیده گرفتن مردم بدخشان به مثابه فراموشی کتلهای عظیم از جغرافیای افغانستان است؛ زیرا بدخشان به دلیل وسعت جغرافیایی به تنهایی اش ملقب به «افغانستان کوچک» است.
در واقع این مردم خواهان بازگشت حاکمیت ولایت به دست خودشان است و با هرگونه انتصابات از سایر ولایات مخالف اند، این مردم میخواهند که در چارچوب نظام کنونی، اشخاص و افرادی بر ولایت شان حاکم باشد که متولد و بزرگ شدهای بدخشان و با فرهنگ و عنعنات آنان آشنایی لازم را داشته باشند، اشخاص و چهرههایی که از ولایاتی همچون قندهار و هلمند در این وادی به عنوان حاکم تعیین شده اند، نمیتوانند پاسخگوی حل چالشهای این مردم باشند؛ بلکه بر دامنه چالشها میافزایند؛ لذا عدالت که از لازمه حکومتهای اسلامی میباشد باید در سراسر کشور، به خصوص ولایت بدخشان اعمال گردیده و مردم به حق مشروع شان که همانا توزیع عادلانه فرصتها و امکانات است دست یابند و در بدنه قدرت سهم تعیین کننده و درخور شأن داشته باشند، به این ترتیب دامنه خشونتها مهار و کنترل گردیده و ثبات و استحکام نظام پایدار میگردد، در غیر آن، تداوم این وضعیت باعث تشویق به شورش در سائر ولایات گردیده و دامنه اعتراضات در سراسر کشور تسری خواهد یافت.
یادداشت اختصاصی / خبرگزاری سریع
لینک کوتاه