مهاجرت؛ روایتی از رنج، خاموشی و بازتاب واقعیتهای افغانستان امروز
گفتوگوی اختصاصی با عبدالمبین حکیمی درباره کتاب «مهاجرت»

کتاب «مهاجرت»، اثر تازهی منتشرشدهی مبین حکیمی، روایت داستان شخصی آوارگی، سرگذشت و مهاجرت پس از تغییر نظام سیاسی در افغانستان است. این کتاب بازتابدهندهی رنج جمعی میلیونها افغان است که پس از فروپاشی نظام، خانه و امید خود را در سرزمین مادری جا گذاشتند و قدم در مسیر بیریشهگی نهادند. این اثر با نگاهی مستند و تحلیلی، هم از دشواریهای مسیر مهاجرت سخن میگوید و هم با بررسی عمیق و مستند، از زوایای تاریک جنگ، مهاجرت اجباری و ازهمپاشی نظم اجتماعی پرده برمیدارد. همچنین، با تحلیل وضعیت کنونی افغانستان، به موضوعاتی چون سرکوب آزادی بیان، بحران مشروعیت و سرنوشت زنان در سایهی نظام جدید میپردازد.
مبین حکیمی، خبرنگار، فعال اجتماعی و نویسنده، در گفتوگوی اختصاصی با خبرگزاری سریع درباره کتاب «مهاجرت» میگوید:
«مهاجرت من از افغانستان به آلمان فقط یک جابهجایی جغرافیایی نبود، بلکه روایتی از یک فروپاشی سیاسی، اجتماعی و انسانی بود که میبایست بازگو میشد. من در میان ویرانی، ترس، بیاعتمادی و امید زندگی کردم و شاهد سرنوشت بسیاری از انسانهایی بودم که قربانی نظمی شکسته شدند. انگیزهی من از نوشتن این کتاب، مستندسازی تجربهای بود که میلیونها افغان در سکوت آن را زیستهاند. میخواستم صدایی برای نسلی باشم که ریشههایش را از خاک خود جدا شده میبیند و در سرزمینهای دیگر به دنبال معنا و امنیت میگردد.»
«زیستن در بطن رویدادها به من این امکان را داد که نهتنها آنها را تجربه کنم، بلکه چرایی و چگونگیشان را نیز واکاوی نمایم. بهعنوان کسی که پیش از مهاجرت در حوزهی رسانه و مسائل اجتماعی فعال بودم، ذهنم عادت داشت فراتر از رویدادها به ساختارها و سیاستها بنگرد. بنابراین، ترکیب روایت شخصی با تحلیل اجتماعی-سیاسی، نتیجهی طبیعی پیوند دو نقش من بود: یک مهاجر و یک ناظر آگاه. این ساختار به من اجازه داد تا هم عمق احساسی روایت را حفظ کنم و هم لایههای پنهان تصمیمات سیاسی و پیامدهای جهانی را آشکار سازم.»
«مهاجرت، تجربهی تلخ بیریشهشدن است، اما در عین حال فرصتی برای بازسازی هویت و معنا نیز هست. پیام اصلی این کتاب این است که هیچ انسان مهاجری صرفاً یک “پناهجو” نیست؛ او حامل تاریخی از درد، امید، شکست و تلاش است. مهاجرت، ضعف یا فرار نیست، بلکه واکنشی انسانی به ظلم، فروپاشی و ناامنی است. این کتاب میخواهد ذهن خواننده را نسبت به پیچیدگی این پدیده بگشاید و همدلی را جایگزین قضاوتهای سادهانگارانه کند.»
«مهاجرت امروز دیگر پدیدهای فردی یا محلی نیست، بلکه مستقیماً تحت تأثیر سیاستهای جهانی، استراتژیهای امنیتی، اقتصاد بینالملل و روابط قدرت قرار دارد. تجربهی شخصی من پنجرهای است به یک بحران جهانی.»
ساختار کتاب
کتاب «مهاجرت» در دو بخش اصلی تدوین شده است:
– بخش نخست: روایت شخصی از دوران جنگ، سقوط نظام، فرار از افغانستان و دشواریهای مسیر مهاجرت تا رسیدن به مقصد.
– بخش دوم: تحلیل سیاسی و اجتماعی از وضعیت افغانستان پس از سقوط، بحران مشروعیت، فروپاشی نظام اداری، نقش جامعهی جهانی، وضعیت حقوق بشر، وضعیت زنان، مهاجرت گسترده و سرنوشت ریاستجمهوری.
حکیمی میافزاید:
«سقوط نظام نهتنها یک شکست سیاسی، بلکه فاجعهای برای آزادی بیان و رسانهها بود. فضای آزادی که با هزاران چالش در دو دههی گذشته شکل گرفته بود، یکباره خاموش شد. خبرنگاران، تحلیلگران، نویسندگان و فعالان رسانهای یا مجبور به فرار شدند یا به سکوت وادار گشتند. رسانهها در افغانستان به ابزاری محدود و سانسورشده تبدیل شدند و فرهنگ پرسشگری به شدت سرکوب گردید.»
در پایان، نویسنده میگوید:
«امیدوارم این کتاب بتواند تصویری انسانی و واقعبینانه از مهاجرت افغانها به جهانیان ارائه دهد. رسانههای بینالمللی اغلب مهاجران را فقط در قالب آمار یا بحرانهای انسانی نمایش میدهند، اما کمتر به ریشههای سیاسی، فرهنگی و فردی این مهاجرتها پرداخته میشود. کتاب “مهاجرت” با بیان روایتی زنده و تحلیلی عمیق میتواند پلی میان تجربهی فردی و فهم جهانی باشد؛ پلی که با عبور از آن، مخاطب بینالمللی نهتنها یک مهاجر، بلکه یک انسان، یک کشور و یک تاریخ را خواهد شناخت.»