نبود کار و محدودیتهای روز افزون، بحران روانی بر جامعه افغانستان

افغانستان، کشوری است که در دهههای گذشته همواره میان جنگ، مهاجرت، فقر و بازسازی دستوپا زده و اکنون شهروندان آن با پدیدهای روبهرو هستند که تهدید آن شاید بلندمدتتر و خاموشتر از بمب و گلوله باشد. نسل جوان کشور را افسردگی جمعی و ناامیدی تهدید میکند. شهروندان کشور با محرومیت، تبعیض، بیثباتی، فقر و سلطهگرایی به جایی رسیده است که امید نه تنها از برنامههای سیاسی و اقتصادی حذف شده؛ بلکه از زندگی عادی مردم نیز رخت بسته است، هرچند که بحران یأس و نا امیدی در افغانستان یک پدیده فراگیر و جمعی است که عموم جامعه اعم از زنان و مردان در آن رنج میبرند؛ اما این بحران بر اوضاع و چشم انداز آینده زنان نسبت به مردان بیشتر سایه افگنده است، با توجه به اینکه چهاردهه جنگ و ویرانی بسیاری از مردان افغان را به کام مرگ کشانید و خانواده شان بی سرپرست ماند، در این وضعیت زنان هستند که کولهبار مشقتهای زندگی را حمل میکنند و چندین یتیم و بازمانده که از شوهر متوفی و مقتول شان به جا مانده مسئولیت تأمین نفقه و بزرگ کردن آنان را به عهده دارد، در چنین وضعیت کار و تحصیل زنان ممنوع گردیده و حتی به آنان بدون محرم شرعی اجازه تردد داده نمیشود، وقتیکه یک زن با وجود سرپرستی خانواده با این محدودیتها و تبعیضها رو به رو باشد، او چگونه میتواند مخارج اطفال اش را تأمین کند، معمولا در برخی از قصبات افغانستان رسم است که اقارب درجه دوم متوفی و یا مقتول، همچون برادر، کاکا و پدر کلان مسئولیت تأمین نفقه را بر عهده میگیرند؛ اما در وضعیت کنونی جهان مدرن و دیجیتال که نیازهای خانوادهها روز افزون گردیده و ابعاد آن هر روز وسیعتر میگردد، هریک از سرپرست خانوداهها که بتوانند نیازهای خود را تأمین کنند، کار سترگی انجام داده است، چه برسد به اینکه نیازهای خانواده برادر و سائر اقارب بی سرپرست را تأمین کنند.
با این جال چنانچه تذکر رفت، پسران نیز در جامعه افغانستان بدون چشمانداز روشن به آینده، به سختی امید خود را حفظ میکنند، نبود اشتغال، اقتصاد فروپاشیده، عدم دسترسی به تحصیلات عالی با کیفیت و سرکوب آزادیهای فردی، پسران جوان را نیز در مسیر فرسایش روانی قرار داده است، جوانان افغان هرچند با تغییر نظام سیاسی نیز به نحوی به آینده روشن امیدوار بودند؛ اما اوضاع رقتبار وضع محدودیتهای روز افزون باعث گردیده است که این جوانان سرخورده و نا امید گردند، سطح پایین کیفیت تحصیلی، نبود چشم انداز روشن و امیدبخش برای آینده، رکود اقتصادی و فقر روز افزون باعث گردیده است که جوانان از منظر روحی-روانی به شدت آسیب دیده و دچار سرخوردگی گردند، روایت ناامیدی امروز نسل جوان افغانستان، زنگ خطری است برای همه آنهایی که به آینده این سرزمین فکر میکنند، اگر امروز به وضعیت روانی جوانان افغان توجه نشود، افغانستان در آینده نهچندان دور با نسلی روبهرو خواهد بود که نهتنها خود؛ بلکه نسلهای بعدی را نیز از درون تهی خواهد ساخت، از دست رفتن امید، یک روند است، اما بازسازی آن بسیار پیچیدهتر و زمانبر است. اگر فرد برای شش ماه در محیطی پر از فشار، محرومیت و ناامید قرار بگیرد، آثار روانی آن میتواند تا چند سال بعدی در ذهنش باقی بماند. بازیابی امید در شرایط عادی دستکم دو تا سه سال زمان میبرد، آنهم به شرطی که فرد در محیط امن، حمایتگر و دارای فرصت رشد قرار بگیرد؛ چیزی که در افغانستان فعلاً وجود ندارد، نادیدهگرفتن بحران روانی در جامعه، افغانستان را به سمت یک جامعه «افسرده و بیواکنش» سوق میدهد. جامعهای که در آن خشم، بیاعتمادی و ناتوانی در برنامهریزی برای آینده، به هنجار تبدیل خواهد شد.
امروز چالش اصلی افغانستان فقط فقر یا ناامنی نیست؛ بلکه فروپاشی روانی یک نسل است. نسلی که دیگر انگیزهای برای ایستادن، درس خواندن، کار کردن و حتا رویا داشتن ندارد، ناامیدی مزمن، یکی از ریشههای اصلی بروز افسردگی گسترده، کاهش عملکرد ذهنی و بیارادگی اجتماعی است. ناامیدی مزمن، ذهن و روح فرد را درگیر میکند و به مرور زمان او را به شدت افسرده میسازد که حتا در برخی از موارد به خودکشی فکر کند. او میافزاید، وقتی فرد برای مدت طولانی با فشارهای روانی مانند تبعیض، محرومیت، سرکوب و نبود چشمانداز مواجه شود، قدرت درونیاش برای مقاومت در برابر مشکلات زندگی و ادامه زندگی از بین میرود، این طور نیست که فرد یکشبه افسرده شود، این روند تدریجی است، امید مثل چراغی است که با هر شکست، هر خبر بد، هر محرومیت خاموشتر میشود و روزی میرسد که تاریکی کامل جای آن را میگیرد، بر اساس آمار ارائهشده از سوی سازمان جهانی صحت، نزدیک به ۵۰ درصد از جمعیت افغانستان با انواع مختلف اختلالات روانی از اضطراب و افسردگی گرفته تا ترومای ناشی از جنگ، فقر، مهاجرت و سرکوب اجتماعی دستوپنجه نرم میکنند،در عین حال، بر اساس گزارش جهانی خوشبختی، افغانستان برای پنجمین سال پیاپی از سال ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵، غمگینترین کشور جهان شناخته شده است. این گزارش با همکاری سازمان ملل متحد، موسسه گالوپ و دانشگاه آکسفورد تهیه شده و شاخصهایی چون امید به زندگی، آزادیهای فردی، حمایت اجتماعی و سلامت روانی در آن مورد ارزیابی قرار گرفته است و افغانستان در بیشتر این شاخصها امتیاز کمتر از بقیه کشورها گرفته است.
نسل جوان افغانستان که زمانی چشم به افق داشت، امروز در سیاهی بیانگیزگی و ناامیدی فرو رفته است. دخترانی که به اجبار از ادامه آموزش بازماندهاند، پسرانی که بیکار و بیهدف روزگار را میگذرانند و کودکانی که از شدت فشارهای روانی حتی خنده را فراموش کردهاند. یکی از عوامل که دختران جوان را ناامید کرده محرومیت از آموزش و کار است و این محرومیت فراتر از یک مانع اجتماعی است. این حذف سیستماتیک، حمله مستقیم به روان و هویت نسل جوان دختران است. آنان به جای رشد ذهنی، در زندان خاموش خانهها بهسر میبرند، با وجود نبود زمینه کار و فعالیت، بسیاری از جوانان افغان اعم از دختران و پسران به درآمدهای آنلاین و فروشات آنلاین رو آورده بودند که تا حدودی میتوانستند با این کار از پس مصارف روزمره زندگی شان برآیند؛ اما جدیدا در پی تصمیم حکومت مبنی بر مسدود ساختن انترنت، اگر این امر تحقق یابد، چالشی دیگری بر افزودن جمعیت چند میلیونی به جمع بیکاران این سرزمین است.
نویسنده: محمد امین فرهمند