نوبل برای ترامپ؟ تمجید از جنگ به نام صلح

پیشنهاد نخست‌وزیر پاکستان، شهباز شریف، مبنی بر نامزد شدن دونالد ترامپ برای جایزه صلح نوبل، نه‌تنها یک تعجب سیاسی بلکه یک شوک اخلاقی برای افکار عمومی جهان بود. جهانی که هنوز داغ قتل‌عام مردم بی‌دفاع غزه بر وجدانش سنگینی می‌کند، ناگهان با پیشنهادی روبه‌رو شد که به نظر بسیاری از ناظران، لکه‌ای سیاه بر چهره مفهوم «صلح» است. در شرایطی که ترامپ از قتل عام زنان و کودکان غزه و سیاست‌های نظامی اسرائیل در برابر مردم فلسطین دفاع کرد و کمک‌های تسلیحاتی و لجستیکی را تسریع نمود، چگونه می‌توان او را شایسته جایزه‌ای دانست که به نام صلح و انسانیت شناخته می‌شود؟

در دو سال اخیر، غزه به گورستان خاموش انسانیت بدل شده است. هزاران زن و کودک زیر آوار خانه‌های خود دفن شدند، شفاخانه‌ها به خاکستر نشستند، و مردم در حسرت یک لقمه نان و جرعه آبی امن زندگی تلخی را سپری کردند، در این میان، موضع دونالد ترامپ نه‌تنها همدلانه نبود، بلکه از بسیاری جهات تشویق‌آمیز برای ادامه جنگ بود. او در یکی از سخنرانی‌هایش با لحنی تحقیرآمیز گفته بود: «مردم غزه باید آنجا را ترک کنند و به کشورهای عربی همجوار بروند تا از قتل نجات یابند.» این سخن، برای آواره ساختن‌ مردم غزه و تشويق رژيم اسرائیل برای خلق جنایات بیشتر، بار سنگین و غیر قابل تحملی دارد و معنی ناجوری را افاده می‌کند در واقع پذیرش ضمنی پاکسازی قومی و تخلیه سرزمین ملتی که هفتاد سال است برای بقا و حق حیات خود می‌جنگد را بیان می‌کند. آیا فرار اجباری مردم از وطن خود، آن‌هم تحت بمباران، می‌تواند «راه‌حل صلح» نام گیرد؟

ترامپ در طول این دو سال، حتی یک‌بار نیز با قربانیان غزه ابراز همدردی نکرد. او نه پیام تسلیت فرستاد و نه از آتش‌بس سخن گفت. در مقابل، با افتخار از انتقال سفارت امریکا به بیت‌المقدس یاد کرد، اقدامی که جرقه‌ای تازه در شعله‌ور شدن بحران فلسطین بود. در تاریخ روابط بین‌الملل، هیچ رئیس‌جمهوری مانند ترامپ این‌گونه یک‌جانبه در کنار اسرائیل و علیه مردم فلسطین نایستاده است. چنین فردی چگونه می‌تواند نماد صلح و آشتی جهانی باشد؟

با این حال، شهباز شریف در نشست شرم‌الشیخ با بیانی پرشور از ترامپ تمجید کرد و پیشنهاد نامزدی او برای جایزه صلح نوبل را مطرح ساخت. این پیشنهاد در میان حضار موجی از سکوت و تعجب برانگیخت. اما نکته جالب اینکه فقط نمایندگان اسرائیل و پاکستان از ترامپ تمجید کردند و نمایندگان سایر کشورهای حاضر در نشست عزت و وقارشان را حفظ کردند. این همسویی عجیب، خود پرسشی بزرگ را مطرح می‌سازد، چرا باید کشوری مانند پاکستان، که در جهان اسلام جایگاه نمادین و حساس دارد، در کنار اسرائیل از کسی تمجید کند که در وجدان جمعی مسلمانان به‌عنوان حامی اصلی جنایات غزه شناخته می‌شود؟

به نظر می‌رسد که فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک غرب بر پاکستان به جای طرح و ابتکار لازم از سوی مقامات پاکستانی، شهباز شریف را به چاپلوسی ترامپ واداشته است، اسلام‌آباد در شرایط دشوار مالی و وابستگی شدید به نهادهایی چون بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول قرار دارد. ممکن است شهباز شریف تلاش کرده باشد با این سخن، نوعی پیام دوستی به واشنگتن بفرستد تا حمایت‌های اقتصادی و سیاسی آمریکا را جذب و خود را به عنوان سیاستمداری عمل‌گرا و متفاوت نشان دهد.

اما این بازی سیاسی هزینه‌ای دارد که به حیثیت اخلاقی و اسلامی پاکستان لطمه می‌زند. پاکستان کشوری است که از بدو تأسیس خود شعار دفاع از امت اسلامی را سر داده و یکی از معدود دولت‌هایی بود که هرگز اسرائیل را به رسمیت نشناخت. چگونه ممکن است که اکنون با صراحت از رهبر امریکا تمجید کند که سیاست‌هایش سبب قتل هزاران مسلمان فلسطینی شده است؟ چنین مواضعی نه‌تنها روحیه مردم پاکستان را جریحه‌دار می‌کند بلکه در سطح جهان اسلام نیز باعث تزلزل اعتماد به سیاست خارجی اسلام‌آباد خواهد شد.

از منظر دیگر، این پیشنهاد یادآور تحریف خطرناک مفهوم «صلح» در جهان معاصر است. امروز بسیاری از قدرت‌های جهانی از واژه صلح به عنوان پوششی برای جنگ، اشغال و تسلط استفاده می‌کنند. وقتی کسانی مانند ترامپ یا نتانیاهو، که نماد خشونت و تبعیض‌اند، در محافل بین‌المللی با القابی چون «صلح‌طلب» یا «مدافع ثبات» معرفی می‌شوند، در واقع معنای صلح از درون تهی می‌شود. پیشنهاد شهباز شریف، خواه از سر سیاست و خواه از سر ناآگاهی، به همین روند خطرناک مشروعیت می‌بخشد.

در نشست شرم‌الشیخ، زمانی که نخست‌وزیر پاکستان از ترامپ تمجید کرد، واکنش بیشتر حاضران سرد و سکوت‌آمیز بود. تنها نمایندگان اسرائیل لبخند رضایت بر لب داشتند و در پایان سخنان شریف کف زدند. همین تصویر، همه‌چیز را روشن می‌کند. برای اسرائیل، تمجید از ترامپ به‌منزله تأیید غیرمستقیم سیاست‌های جنگی‌اش است و برای پاکستان شاید نشانه‌ای از نزدیک شدن به غرب. اما در میان این لبخندها، صدای گریه کودکان غزه خاموش نمی‌شود. وجدان بشری می‌پرسد که چگونه می‌توان قاتل هزاران انسان را قهرمان صلح معرفی کرد؟

حتی در خود امریکا نیز بسیاری از روشنفکران، استادان دانشگاه و فعالان حقوق بشر با خشم به حمایت ترامپ از اسرائیل واکنش نشان داده‌اند. آنان یادآور می‌شوند که در دوران ترامپ، بودجه نظامی اسرائیل به بالاترین سطح خود رسید و تحریم‌ها علیه مردم فلسطین و نهادهای بین‌المللی حمایت‌کننده از آنان شدت گرفت. اگر چنین شخصی نامزد جایزه صلح نوبل گردد، باید از خود پرسید، معیار این جایزه چیست؟ آیا فقط قدرت سیاسی و ثروت تعیین‌کننده است یا واقعاً ارزش‌های انسانی نیز نقشی دارند؟

در واقع، پیشنهاد شهباز شریف پرده از یک واقعیت تلخ‌تر برمی‌دارد اینکه سیاست بین‌الملل، دیگر بر پایه اصول اخلاقی و عدالت انسانی استوار نیست، بلکه بر اساس منافع زودگذر و بده‌بستان‌های دیپلماتیک می‌چرخد. رهبران سیاسی حاضرند برای جلب حمایت قدرت‌های بزرگ، از حقیقت چشم بپوشند و حتی خون بی‌گناهان را نادیده بگیرند.

اما تاریخ فراموش نمی‌کند، همان‌گونه که نسل‌های آینده جنایات غزه را در حافظه جمعی خود نگاه خواهند داشت، این پیشنهاد نیز به عنوان نمونه‌ای از وارونگی اخلاق در دنیای سیاست ثبت خواهد شد. اگر روزی مجددا دونالد ترامپ واقعاً نامزد جایزه صلح نوبل گردد، آن روز باید بر معنای صلح گریست. زیرا کسی دم از صلح می‌زند که دوسال تمام از قتل عام حمایت کرد و اخیرا که اسرائیل را ناچار یافت پا پیش گذاشت و طرح صلح را پیشکش نمود.

لذا پیشنهاد شهباز شریف نه‌تنها نشانه‌ای از خطای سیاسی، بلکه آینه‌ای از بحران ارزش‌ها در نظام جهانی امروز است. وقتی رهبران مسلمان به جای دفاع از مظلومان غزه، از حامیان قتل آنان تمجید می‌کنند، مفهوم امت، همبستگی و عدالت رنگ می‌بازد. جهان اسلام بیش از هر زمان دیگر نیازمند رهبرانی است که صدای وجدان انسانیت باشند، نه تکرارکننده واژه‌های میان‌تهی قدرت؛ زیرا صلح واقعی نه در ستایش از ترامپ، بلکه در ایستادن در کنار قربانیان غزه معنا می‌یابد.

لینک کوتاه

https://sarie.news/a950s
دکمه بازگشت به بالا