نیروهای امنیتی افغان ضامن تحقق صلح و حفظ نظام
پس از 19 سال جنگ و درگیریهای خونین و تحمیلی که توسط بعضی کشورهای همسایه و منطقه با ایجاد نیروهای نیابتی در خاک افغانستان، این کشور را به تنور سوزان آتشبازی مبدل نموده بودند، اکنون مجبور به صلح گردیده اند. نیروهای نیابتی کشورهای بیرونی « طالبان» با طمع دستیابی به کل قدرت، رویای تصرف افغانستان را در ضمیر خویش میپروراندند. طالبان تا کنون به این باور بودند که از مجرای جنگ میتوانند حاکمیت سیاه شان را مجددا در این مرز و بوم تحمیل نمایند؛ اما مقاومت و جان نثاریهای بی بدیل نیروهای امنیتی افغان باعث گردید تا سردسته گروههای تروریزم را با طول و عرض آن، در باتلاق افغانستان زمینگیر نماید، تروریزم یک معضل جهانی است که مربوط به جغرافیا و محیط خاص نمیگردد؛ بلکه آنان با رویای امارت و خلافت در سطح جهان به نا امن سازی جغرافیای وسیع در این کره خاکی مبادرت میورزند.
افغانستان به مثابه چهار راه اتصال منطقوی محیط مطلوب جهت تاخت و تاز تروریستان میباشد؛ زیرا به فرض محال اگر آنان موفق میشدند تا این جغرافیا را در کنترل بگیرند، زمینهی نفوذ و رسوخ به سایر کشورهای منطقه و آبهای گرم به آنان هموار تر از هر زمان دیگر میگردید. طی دو دهه اخیر در حدود بیست گروه تروریستی زیر چتر طالبان در این آب و خاک برعلیه نیروهای امنیتی افغان جنگیدند؛ اما قوای مسلح افغانستان با عشق به وطن و تعهد به جهان، چنان ضربات کوبندهی به تروریستان وارد نمودند که آنان با تمام پشتوانههای بیرونی شان نتوانستند حتی یکی از ولایات کشور را به جغرافیای امن خویش تبدیل نمایند، هم اکنون طالبان و تمام گروههای تروریستی در هر نقطهی افغانستان جغرافیای امن ندارند، جهت حفظ جان شان در دل مغارهها و صحراهای بی آب و علف سپری میکنند. این نیروها در هماهنگی و تشریک مساعی، هرکدام فراتر از وظایف قانونی شان جهت سرکوب طالبان بسیج شده اند، هر کدام از سه قوای امنیتی در صورت لزوم به همکاری همدیگر شتافته اند تا عزت و اقتدار افغانستان را در سطح منطقه و جهان همچنان مقتدر نگهدارند.
پولیس و مسئولیتهای فراتر از وظیفه: در بسا موارد، این نیروها مسئولیتهایی را اجرا کرده اند که در حیطهی صلاحیتهای قانونی و وظیفوی شان نیست، به عنوان نمونه، وظیفه پولیس تأمین نظم اجتماعی و رسیدگی به مشکلات روزمره شهروندان در حیطههای مختلف اجتماع است، اما به دلیلی که کشور ما خواستگاه تروریستی دارد.
آنان در امر مبارزه با تروریزم و هراس افگنی فراتر از وظیفه شان پیشگام شده و پا به پای اردوی ملی در برابر دهشت افگنان در صفوف مبارزه رفته اند، پاسگاههای پولیس در سراسر کشور بر علاوه رسیدگی به نظام اجتماعی، در خط نبرد با تروریزم طالبانی نیز قرار داشته اند.
تشکیل قطعه خاص پولیس در واکنش به مبارزه با هراس افگنی صورت گرفت که هر بار در پی حملات تروریستی، این نیروهاست که شهروندان را از کام گروگانگیری نیروهای تروریزم نجات میبخشد و تا زمان نابودی آنان به قیمت جان شان نیز صف مبارزه را ترک نمیکنند، ورنه وظیفه پولیس در ساختار نظام در تمام کشورهای جهان تأمین نظم اجتماعی است نه جنگ و درگیری با دهشت افگنان.
اردو و فعالیتهای چندگانه: اردوی ملی به عنوان نظامیان کارکشته و آزمون دیده صرفا جهت حفاظت از جغرافیای کشور در برابر حملات خارجی آموزش و تعلیم میبینند، این نیروها به مثابه دست راست نظام، از صلاحیتها و مسئولیتهای مختص به خود برخوردار اند، در صورتی که مرزهای کشور مورد تهدید خارجی قرار بگیرد اردوی ملی در برابر آنان صف آرایی نموده و مانع تجاوز نیروهای بیگانه میگردد و یا اغتشاش داخلی در حدی برسد که مهار آن از توان نیروهای پولیس خارج باشد، آنگاه اردو وارد عمل شده و عاملین مغرض را سرکوب نموده و کشور را از شر توطئهگران نجات میبخشد؛
اما بنا به وضعیت جنگی که در کشور ما حاکم است، بارها شاهد حضور اردوی ملی در جهت حفظ امنیت تجمعات بین شهری بودیم، در مراسم مختلف ملی، از جمله نیکوداشت از شهدای برجسته که اکثرا در تالار لویه جرگه برگزار میگردد، شاهد حضور اردوی ملی در کنار پولیس بوده ایم، در واقع هدف غایی نظامیان افغان، تأمین نظم و امنیت کشور است، عشق به وطن و حضور گستردهی تروریزم در لایههای اجتماع عواملی اند که این نیروها را وا داشته است تا فراتر از حیطهی حد و مرز مسئولیتهای وظیفوی شان وارد عمل شده و به هر قیمتی از کشتار و خونریزی هموطنان شان جلوگیری به عمل آورند.
امنیت ملی، وقار و عزت افغانستان: چنانچه از نام اش پیدا است، امنیت ملی مسئولیت حفظ و نگهداری زیرساختهای حیات اجتماعی را در بُعد داخلی و خارجی به عهده دارد، یک ملت وقتی دارای امنیت است که در صورت اجتناب از جنگ بتواند ارزشهای اساسی خود را حفظ کند و در صورت اقدام به جنگ بتواند آن را پیش ببرد، در واقع مفهوم امنیت ملی به معنی توانایی یک ملت برای حفاظت از ارزش های حیاتی داخلی در مقابل تهدیدات خارجی است و این که کشورها چگونه سیاست ها و تصمیمات لازم را برای حمایت از ارزش های داخلی در مقابل تهدیدات خارجی، اتخاذ می کنند، اما در افغانستان به دلیل داغ بودن تنور جنگ، اکثرا نهادهای نظامی، مفهوم واقعی خود را در جهت مهار جنگ و درگیری از دست داده اند، چنانچه کار ویژه اساسی امنیت ملی حفاظت از ارزشها در داخل و خارج از کشور میباشد که بیشتر بُعد سیاسی – استخباراتی به خود میگیرد تا پیشگام شدن در عرصهی نظامی، اما نهاد امنیت ملی در کشور، برعلاوه انجام مکلفیتهای فوق، به جنگ و درگیریهای رزمی نیز پیشگام اند، قطعات خاص امنیت ملی به هدف مبارزه با تروریزم از معتبرترین تشکیلات نظامی محسوب میگردند که در تمام درگیریهای جبهه به جبهه موفق بوده اند، آنان نیز همانند اردو و پولیس با درنظرداشت ضرورت اجتماعی وظیفهی جنگی را به پیش میبرند.
فعالیت مثمر نیروهای امنیتی افغان در قالب هر سه قوه، باعث گردید که طالبان رویای تصرف کشور را از ذهن خود دور نموده و ناگزیر به پروسه صلح بپیوندند؛ زیرا تواناییهای این نیروها در میادین جنگ به طالبان و حامیان شان آشکار گردید. آنان کاملا مأیوس گردیدند؛ زیرا در محاسبات شان به این نتیجه رسیدند که ساقط نمودن نظام محال و غیر ممکن است، از این رو، با قبول شکست در میادین جنگ، تغییر رویه داده اند و گزینهی دیپلماسی در میز مذاکره را روی دست گرفته اند تا از این مجرا بتوانند سهمی در بدنه نظام سیاسی داشته باشند؛ لذا به نمایندگان نظام در پروسه صلح یاد آوری میگردد که آنان نیز همانند نیروهای امنیتی، میدان دیپلماسی را گرم و فعال نگهدارند تا تروریزم و حامیان شان در میز دیپلماسی نیز در برابر حوزه جمهوریت شکست را قبول نموده و به سان سائر شهروندان، زیر چتر حاکمیت جمهوری در کنار خانواده و اقارب شان زندگی نمایند. پاسداری از دستاوردهای نیروهای امنیتی زمانی به مفهوم واقعی اش ارج گزاری میگردد که در میز مذاکره نیز نمایندگان جمهوریت مقتدرانه از موضع مردم افغانستان دفاع نموده صدای اکثریت خاموش را به گوش جهانیان برسانند تا نظام موجود مقتدرتر از قبل به مسیر توسعه و شگوفایی خود ادامه دهد.