نیروهای امنیتی افغان و معذوریتهای جنگی
فصل جدید بازیهای سیاسی، نظامیگری در کشور را نیز بی اثر نگذاشته است، انگیزههای جنگی نیروهای امنیتی به علت آنچه دستور حملات تهاجمی به آنان داده نمیشود فروکش میگردد، هرچند که این نیروها نسبت به هر زمان دیگر از مهارت و تواناییهای مثال زدنی در سطح منطقه برخودار اند، اما نگرش سیاسی به قوای نظامی باعث میگردد که نه تروریزم مهار گردد و نه نیروهای امنیتی در شکست دادن و مهار آنان اختیارات لازم را داشته باشند. واگزاری مسئولیت امنیتی از نيروهاي بين المللي به نیروهای امنیتی افغانستان در سال 2014 به گروه هاي شورشي همانند گروه طالبان انگيزه داد تا خود را بازسازي نموده و بار ديگر براي بازگشت به قدرت و تصاحب ارگ بجنگد. نيروهاي امنيتي کشور با سختي هاي زياد توانست گروه هاي شورشي را سرکوب نمايد اما به نظر مي رسد که جنگ وارد مرحله جديد مي شود. گروه هاي شورشي از غيرنظاميان به عنوان سپر دفاعي استفاده مي کند و در عين حال تاکتيک هاي جنگي گروه طالبان به مرور زمان نيروهاي امنيتي کشور را خسته مي سازد. دوام جنگ به شکل کنوني در عين حال که قرباني مي گيرد منجر به بحران جدید برای حکومت نيز مي شود. از اين جهت، ضرورت جدي به پرداختن به مقوله جنگ با گروه طالبان احساس مي شود.
اکنون که فصل بهار در حال فرا رسیدن است، آرایش صفوف جنگی نیز کماکان در دستور کار دو جانب قرار میگیرد، طالبان در فصل زمستان هم از آمادگیهای حمله بهاری خبر داد، فرماندهان این گروه در تعطیلات زمستانی به پاکستان نرفتند و در مناطق تحت کنترل شان، به تمرین اسلحهبازی پرداختند. در اینسو اما مشاور امنیت ملی کشور نیز از آمادگی برای جنگهای بهاری خبر داد، وضعیت متشتت امنیتی و بی سرنوشتی در مذاکرات صلح، دو طرف را به آمادگی در جنگهای سخت واداشته است؛ هرچند دولت تا کنون در مقابل طالبان موضع عملی جدی که در آن منجر به سرکوب این گروه در جای جای افغانستان گردد اتخاذ نکرده بود؛ اما به علت اینکه طالبان هیچگاه از یکجانبهگرایی دست نکشیده و اینبار با حمایت پاکستان و بعضی کشورهای حوزه خلیج طمع تصرف کل قدرت را در باورهای شان پرورانده اند احتمال میرود که دولت افغانستان نیز از موضع تهاجمی در برابر این گروه استفاده نماید، با این حال باید منتظر زمان بود که آیا اخطارهای رسانهی جنبه واقعی به خود میگیرد یا همچنان نیروهای امنیتی افغان در لاک دفاعی سپری خواهند نمود.
حمایتهای لوجستیکی نيروهاي بين المللي در ميدان جنگ افغانستان باعث شد که گروه هاي شورشي به خصوص گروه طالبان تغييرات در تاکتيک هاي جنگي خود به وجود آورند. اين تغييرات چالش ها و مشکلات زيادي را براي نيروهاي امنيتي کشور خلق نموده است که جنگ با اين گروه را دشوار مي سازد. گروه طالبان از خانه و مردم ملکي به عنوان سپر دفاعي استفاده مي کند. گروه طالبان در دو ولايات کندز، هلمند و غزنی این تاکتیک را مورد بهره برداری قرار داد و از آن استفادههای لازم را نمود که تا حدودی برای این گروه یک دستاورد موفقانه تلقی میگردید این گروه از مردم ملکي به عنوان سپر دفاعي استفاده مي کند. نيروهاي امنيتي کشور به خاطر حفظ جان و مال شهروندان نمي تواند بر آن ها حمله نمايد. از بزرگترين چالش فراروي نيروهاي امنيتي کشور در جنگ با گروه طالبان استفاده از خانه هاي شهروندان و مردم ملکي به عنوان سپر دفاعي جنگ است که راه را طولاني ساخته و خارج نمودن گروه طالبان از شهرها و قصبات را دشوار نموده است.
در چنين شرايطي نيازمند دو استراتژي بنيادي مي باشيم. اول؛ حکومت و نيروهاي امنيتي در شرايطي که گروه طالبان از مردم ملکي به عنوان سپر دفاعي استفاده مي کند بايد نگذارد که گروه طالبان بر شهرها و ولسوالي ها حمله نمايد. اين کار ضرورت به افزايش ظرفيت استخبارات و بخش کشف نيروهاي امنيتي کشور است. در کنار آن هماهنگي نهادهاي سه گانه امنيتي براي حمله و سرکوب نمودن گروه طالبان و صادر نمودن حکم تهاجم بالای مواضع پیدا و پنهان آنان در تمام نقاط کشور میباشد. اگر حملات گروه طالبان خنثي نگردد در آن صورت سخت و دشوار است که بتوان آن ها را از شهرها و خانه هاي مردم بيرون کشيد. جنگ به شکل کنوني منجر مي شود که مردم هزينه جنگ را بپردازد. به عبارت ديگر، اگر نيروهاي امنيتي کشور حملات گروه طالبان را در ولايات مختلف خنثي نسازد هزينه جنگ به دوش مردم خواهد افتاد. بنابراين، با توجه به استراتژي جديد گروه طالبان و تحميل جنگ بر مردم ملکي ضرورت دارد که نيروهاي امنيتي کشور خود را بيشتر هماهنگ نمايد تا بتواند حملات اين گروه را خنثي سازد.
در وضعيت که گروه طالبان از مردم ملکي به عنوان سپر دفاعي استفاده مي کند بسيج مردم عليه گروه طالبان راهکاري اساسي ديگر و مهم است. بسيج مردم به معني مسلح سازي مردم نيست. بلکه بسيج مردم به معني کسب رضايت مردم و افزايش مشروعيت حکومت است تا مردم هيچ نوع همکاري با گروه طالبان ننمايد. بدون همکاري مردم ما قادر به شکست گروه طالبان نخواهيم شد. زيرا، حمله بر طالبان که در خانه هاي مردم موضع میگیرند منجر به تخريب خانه ها و اماکن و تحميل هزينه به مردم مي شود. در آن صورت ميزان نارضايتي افزايش يافته و مردم بيشتر تلاش مي کند با گروه طالبان همکاري نمايد. بنا بر اين، حکومت ضرورت دارد تا مقبوليت خود را در ميان مردم گسترش داده و نگذارد که مردم گروه طالبان را نسبت به حکومت برگزيند.
مسئله ديگر که جنگ با گروه طالبان را براي نيروهاي امنيتي کشور دشوار نموده است تاکتيک حمله و فرار گروه طالبان است. گروه طالبان در اين اواخر بر منطقه اي حمله مي کند و بعد از تشديد حملات نيروهاي امنيتي کشور فرار مي کند و بعد از مدتي دوباره حمله مي کند. جنگ به اين صورت منجر مي شود تا انرژي و نيروي نيروهاي امنيتي کشور تحليل برود، پاسخ به اين تاکتيک گروه طالبان تنها با تعقيب نمودن گروه طالبان ممکن است. در واقع، نيروهاي امنيتي کشور بايد گروه طالبان را بعد از شکست تحت تعقيب قرار دهد و نگذارد که گروه طالبان در يک منطقه مستقر شده و خود را بازسازي نموده و دوباره حمله نمايد. اگر چه تعقيب نمودن گروه طالبان تا حد زيادي سخت و دشوار است. زيرا، گروه طالبان در مواقع فشار بيل و گلنگ را بر مي دارد و خود را در نقش دهقان جا مي زند. همين مسئله جنگ با گروه طالبان را سخت و دشوار نموده است. با اين حال، بسيج مردم و رانده شدن گروه طالبان توسط مردم مي تواند ضربه سخت و سنگين به گروه طالبان وارد نمايد و اين گروه را وادار به صلح نمايد. با اين حال، حمايت مردم از نيروهاي امنيتي و حکومت مرکزي بدون رابطه و همکاري دو جانبه ممکن نيست. در صورت که مردم از حکومت و نيروهاي امنيتي کشور حمايت کند و در جنگ با گروه طالبان همکاري نمايد اما در مواقع که گروه طالبان بر منطقه حمله مي کند و نيروهاي امنيتي نتواند جلوي حمله گروه طالبان را بگيرد در آن صورت مردم بيش از پيش متضرر مي شود. زيرا، در آن صورت، گروه طالبان بر مردم رحم نخواهد کرد. بنابراين، جلب حمايت مردم ضرورت به همکاري دوجانبه گسترده دارد. مردم در عين حال که آمادگي حمله گروه طالبان به حکومت و نيروهاي امنيتي کشور را گزارش مي دهد در جانب مقابل، نيروهاي امنيتي کشور بايد حمله گروه طالبان را خنثي نمايد تا هيچ ضربه اي به مردم وارد نگردد.
جدا از اين مسائل دشواري جنگ از فقدان اراده سياستمداران کشور در سرکوب گروه طالبان نيز هست. واقعيت امر اين است که گروه طالبان همزمان در کندوز، هلمند، غزنی، ارزگان فراه و … با نيروهاي امنيتي کشور مي جنگد اما، سياستمداران کشور همچنان آن ها را برادر ناراضي و مخالف سياسي مي پندارد. آن ها دشمن حساب نمي شود. نيروهاي امنيتي کشور براي جنگ با دشمن آموزش داده شده اند. توقع اينکه آن ها با مخالفان سياسي بجنگد سخت و دشوار است. در وضعيت کنوني، گروه طالبان هزينه سنگين تر از داعش بر مردم و حکومت و نيروهاي امنيتي کشور وارد مي کند. ما براي شکست گروه طالبان قبل از هر چيز ضرورت به دشمن پنداشتن اين گروه داريم.
زکریا رادمنش