پاکستان؛ سخنگوی امریکا در قبال افغانستان
پاکستان کشوری است که از خرده جغرافیاهای کشورهای همسایه اش تشکیل گردیده است. جغرافیاهای هند، بخشی از ایران، افغانستان و بنگلادش حدود اربعه پاکستان را تشکیل میدهد. این کشور در ۱۴ اگست ۱۹۴۷ با همکاری انگلیس توانست قناعت زعیمان کشورهای یاد شده را حاصل نموده و بخشی از خاک کشورهای یاد شده را به جغرافیای خود افزود و بصورت مستقلانه تحت عنوان کشور پاکستان در عرصه بین الملل به رسمیت شناخته شد.
پاکستان از بدو تأسیس تا کنون درگیر مناقشات و گاهی جنگ های رو در رو با همسایگان اش بوده است. درگیری ها عمدتا بخاطر جغرافیای مناقشه بر انگیز با کشورهای هند و افغانستان میباشد. افغانستان مدعی خط فرضی دیورند است و هند در ایالت کشمیر ادعای ارضی دارد. به همین اساس، پاکستان جهت رفع تهدیدهای هند و افغانستان، متکی به حمایت های امریکا و انگلیس است. مسئله ارضی و مرزی پاکستان با کشورهای همسایه، این کشور را به عصای دست امریکا در منطقه مبدل کرده است. به همین اساس، آنچه که در منطقه قرار است اتفاق بیافتد از طریق پاکستان اعمال میگردد.
در پشت صحنه سیاست های پاکستان در قبال منطقه، فکر و تئوری از انگلیس، مدیریت و دستور دهی از امریکا و اجرا کننده پاکستان است. این کشور اتمی همواره با ضعف اقتصادی دچار است؛ چنانچه اگر منحیث اجرا کننده پروژه های امریکا نقش ایفا نکند، از سویی مورد تهدید همسایگان اش قرار گرفته و از جانب دیگر توان نگهداری از تسلیحات اتمی و سالم نگهداشتن چرخه اقتصادی اش را ندارد.
به همین اساس، پاکستان در رویه با همسایگان به خصوص افغانستان و هند همواره از گروههای مسلح افراطی کار گرفته و ثبات این کشورها را با تهدید مواجه می سازد. نگاه استراتژیک پاکستان در قبال افغانستان عدم شکل گیری دولت ملی با ثبات و مقتدر است. هرگاه دولتهای حاکم بر افغانستان به حالت پایایی و پویایی برسد، پاکستان با استفاده از گروههای مخالف دولت حاکم بر افغانستان، امنیت را با خطر مواجه کرده و درگیریهای داخلی را مدیریت میکند. عمق استراتژیک پاکستان در افغانستان مبتنی بر تئوری جنرال اختر عبدالرحمن رئیس عمومی (آی.اس.آی) استوار است که مولفههای اجرای آن بر سه محور استوار بود: حملات راکتی و شلیک سلاح های ثقیله بر کابل، ترور مقامات دولتی و سوختاندن مکاتب و پوهنتونها و قطع راههای مواصلاتی، انفجار بندهای آب و دکل های برق.
این استراتژی تا هنوز به قوت خودش باقی است؛ یعنی هرگاه گروههای نیابتی تحت مدیریت اش به مثابه نیروهای جهادی دوران حضور شوروی، جاهل و وطن فروش باشند پاکستان از این گزینه برعلیه افغانستان دریغ نخواهد کرد.
با این حال اکنون که جغرافیای افغانستان از امنیت نسبی برخوردار است و گاها درگیریهای مرزی میان دو کشور صورت میگیرد، این مورد به مزاج پاکستان خوش نمیخورد، به همین اساس وزارت خارجه این کشور به سمت افغانستان چنگ و دندان نشان داده و مسئله تکرار حادثه 11 سپتامبر را از خاک افغانستان مطرح میکند. همه میدانیم که پاکستان بدون بودجه امریکا نمیتواند کمترین اقدام برعلیه امنیت ملی افغانستان داشته باشد؛ زیرا این کشور از منظر اقتصادی در وخیم ترین حالت قرار دارد؛ واضح است که فرافگنی در مورد تکرار حادثه 11 سپتامبر از جانب امریکا مطرح گردیده و پاکستان هم به علتی که منافع اش با نا امنی افغانستان گره خورده است نقش سخنگوی امریکا را بازی میکند. وزارت خارجه پاکستان و بسیاری از مقامات این کشور در عرصه افغانستان شناسی از تخصص لازم برخوردار اند، وقتیکه با چنین ادعاهایی به سمت افغانستان شاخ و شانه میکشند حاکی از سناریویی است که توسط امریکا و غرب حمایت میگردد.
توصیه به حکومت سرپرست:
- گشودن مکاتب دخترانه: جهت جلب رضایت شهروندان، حکومت سرپرست باید دروازههای مکاتب دخترانه را بگشایند؛ زیرا این امر موجب میگردد که بر علاوه افزایش میزان رضایت داخلی، از دست مخالفین حکومت نیز زمینههای بهانه جویی گرفته شود و آنان نتوانند اقدامات مسلحانه شان را بر علیه نظام مشروعیت بخشند.
- گام برداشتن به سمت مشروعیت داخلی: چنانچه همه میدانیم مشروعیت داخلی زمینه ساز مشروعیت بین المللی است، جهت کسب مشروعیت داخلی پیشنهاد میگردد که تدوین قانون اساسی روی دست گرفته شود.
- شمولیت افغانهای بومی در حلقه تصمیم گیری: حکومت باید فراگیر و ملی باشد تا مورد قبول قرار گیرد، جهت تشکیل حکومت ملی فراگیر، لازم نیست که تیکهداران قومی و سیاسیون فراری دوران جمهوریت در نظام جا بگیرند، افغانهای بومی وطن دوست در میان اقوام و مذاهب مختلف افغانستان وجود دارند که دغدغه وطن دارند، این افراد باید شناسایی گردیده و در حلقه نظام گماشته شوند.
- برگزاری رفراندم: رفراندم یکی از عوامل مهم در امر مشروعیت بخشی به نظام های سیاسی است. لذا در مورد نوع نظام سیاسی و انتخاب پرچم ملی باید رفراندم برگزار گردد تا مشروعیت داخلی نظام حاصل گردد.
نظامهای مشروع سیاسی با اقدامات فوق میتوانند بقا و استحکام شان را تضمین کنند، در غیر آن کشورهای دیگری همچون پاکستان به راحتی توانایی بسیج کردن مخالفان حکومت را دارند و می توانند از آنان برعلیه ثبات و امنیت افغانستان بهره ببرند.