کودکان کار، فراموش‌شدگان افغانستان

در این روزهای سوزناک تابستان که گرمای آن ماحول 40 درجه در حال نوسان است، هزاران کودک در افغانستان، به‌ ویژه در کابل، بار سنگین فقر، بی‌عدالتی و بی‌توجهی را به دوش می‌کشند. این کودکان از صبح تا شام به دست‌فروشی، اسپند دود کردن، کراچی‌وانی، آهنگری، خیاطی و جست‌وجوی اشیای قابل فروش در میان زباله‌ها مشغولند و شماری از آن‌ها نیز از سر ناچاری به گدایی در کنار خیابان روی آورده‌اند. شماری از کودکان کار می‌گویند که فقر، بیکاری و مشکلات اقتصادی خانواده‌های‌شان آنان را ناگزیر کرده تا برای تامین لقمه نانی به سرک‌ها پناه ببرند. این کودکان تاکید می‌کنند که در صورت دریافت حمایت مالی از خانواده‌های‌شان، بسیاری از آن‌ها دیگر مجبور نخواهند بود در خیابان‌های پایتخت کار کنند.

تقریبا عموم این کودکان کار از وضعیت زندگی‌شان شکایت دارند و خواهان توجه نهادهای مددرسان داخلی و بین‌المللی برای رسیدگی به شرایط دشوارشان هستند. مشاهدات میدانی نشان می‌دهد که شماری از موتروان‌ها، دکان‌داران و حتی رهگذران با آنان رفتار توهین‌آمیز دارند و در مواردی حتی تهدید یا لت‌وکوب می‌شوند. وقتیکه در سطح شهر با چشمان حقیقت‌بین بنگریم می‌بینیم که محیط کار برای‌شان امن نیست؛ اما چاره‌ای جز ماندن در آن ندارند، زیرا نان شب‌شان به همین چند افغانی وابسته است.

این کودکان به‌جای کیف مکتب، بوجی‌ بر دوش دارند تا با جمع‌آوری اشیای قابل فروش از زباله‌ها، هزینه‌ زندگی خانواده ‌شان را تامین کنند. بسیاری از این کودکان یا اینکه در خانواده سرپرست ندارند یا هم اعضای خانواده شان مثل پدر یا مادر در وضعیت ناگوار صحی هستند و جز تحمیل مصارف بر دوش این کودکان هیچ توان یاری رساندن به آنان را ندارند، از آنجایی که محبت خانواده و والدین یک امر فطری است، بسیاری از این کودکان برای تأمین عزتمندانه نفقه خانواده تن به کارهای شاقه در این گرمای سوزان تابستانی می‌دهند، بسیاری از این کودکان از سرک بوتل، پلاستیک و قوطی‌هایی را که قابل فروش باشند جمع می‌کنند، که برخی از آن را به شرکت‌های جمع آوری پلاستیک می‌فروشند و برخی را برای تأمین سوخت خانه که با آن غذا پخته و چای دم می‌کنند به مصرف می‌رسانند، وقتیکه به خانه و محل زندگی این کودکان سر بزنیم می‌بینیم که سر پناهی با یک درب و سقف و با فرش‌های کارتن دارند که دل هر انسان را به درد می‌آورد، برخی از این کودکان با وجودی که پدر و بردار دارند؛ اما به دلیل بیکاری و درآمد پایین، ناگزیرند شانه به شانه پدر و برادر به کف شهر بیایند و با دود کردن اسپند و یا موترشویی و سایر کارهای این چنینی برای تأمین نیازهای خانواده دست به دست هم دهند و بار زندگی را مشترکا به دوش بکشند.

اما بسیاری از مردم افغانستان بدون درک از عمق واقعیت و زندگی مشقت بار این کودکان که از روی ناگزیری به سرک آمده‌اند تا عصر با یک لقمه نان به خانه برگردند به آنان اتهام‌های گوناگون می‌بندند، ذهنیت آنان این است که این کودکان به بهانه پلاستیک فروشی و سایر چنین فعالیت‌ها، دزدی می‌کنند با نگاههای تحقیر و کلمات رکیک، آنان را توهین و تحقیر می‌کنند، در حالیکه هیچگاه خود را در جایگاه این کودکان قرار نمی‌دهند که اگر جبر روزگار باعث می‌گردید خودشان، فرزندان و یا یکی از اعضای خانواده‌شان به این حال و روز می‌افتاد از مردم چه انتظار داشتند و اینکه چگونه باید با کودکی که عضو خانواده شان است رفتار گردد؛ لذا بهتر است که بجای پیش داوری و افواهات هر کدام لحظه‌ای فکر کنیم که خداوند می‌تواند در یک لحظه عضوی از خانواده‌های ما را نیز بدین حال و روز بیاندازد در چنین حالت باید چه کرد و انتظارات‌مان از مردم در قبال این عزیزان چه خواهد بود، افغانستان یک جامعه مصرفی است که تعدادی از این مردم بسیار تشریفاتی‌ند و با مصارف گزاف و خودنمایی نیز انواع هزینه‌های غیر ضروری برای شان متقبل می‌گردند، خوب است که مصارف مدیریت گردیده و از خریدهای غیر ضروری بپرهیزیم و بخشی از آن را به این کودکان عزیز به بهانه کار و یا خریدن چیزی از ایشان کمک نماییم، تا هم به دلگرمی بازار کارشان تشویق کرده باشیم و هم اینکه مسئولیت انسانی خود را ادا کرده باشیم.

با این حال، در افغانستان به مشکلات اساسی کودکان رسید‌گی نمی‌شود و انتظار می‌رود که نهادهای بین‌المللی در هماهنگی و همکاری با حکومت افغانستان برای مهار فقر و دیگر چالش‌هایی که کودکان با آن روبه‌رو هستند، همکاری جدی و موثر داشته باشند. پروژه‌هایی که فقط به گرفتن عکس با چند کودک یا توزیع محدود مواد غذایی خلاصه می‌شوند، کافی نیستند. این‌گونه فعالیت‌ها بیش‌تر برای نمایش عمل‌کرد نهادهاست تا حل واقعی مشکل. باید راه‌حل‌های ریشه‌ای برای بحران کودکان جست‌وجو شود. شاید ریشه‌کن کردن فقر در جامعه‌ای مانند افغانستان بسیار دشوار باشد، اما ناممکن نیست. با گسترش فقر و بیکاری، مهاجرت مردان خانواده برای کار به کشورهای همسایه و نبود نان‌آور در خانواده‌ها، بسیاری از آنان ناچارند کنار کوچه و سرک‌ها کار کنند، با گذشت هر روز، شمار کودکان کار در حال افزایش است، اما به‌دلیل نبود نهاد مشخص برای ثبت و گردآوری اطلاعات و داده‌ها، تا کنون آمار دقیقی از تعداد کودکان کار در دست نیست.

وزارت کار و امور اجتماعی نیز تا کنون آمار دقیقی از شمار کودکان کار در افغانستان ارائه نکرده است، اما در اعلامیه‌ها و پست‌ها می‌بینیم هرازگاهی می‌نویسند که برای کودکان کار در شماری از ولایت‌ها، پول نقد و لباس توزیع می‌کنند. برنامه توسعه‌ای سازمان ملل متحد (UNDP) در گزارشی با عنوان «بررسی اجتماعی و اقتصادی افغانستان» اعلام کرده بود که کار کودکان در سال ۲۰۲۴ به‌ویژه در میان پسران افزایش یافته بود. براساس این گزارش، نرخ اشتغال پسران در سال جاری میلادی حدود ۱۵ درصد بوده است که تقریباً دو برابر نرخ اشتغال در میان دختران است. این گزارش همچنین تاکید دارد که کار کودکان، به‌ویژه در بخش‌های غیررسمی مانند صنایع دستی و زباله‌گردی، به‌طور چشم‌گیری رو به افزایش است.

با این حال بر هر شهروند الزامی است که در قبال کودکان کار احساس مسئولیت نموده و با انواع یاری رسانیدن از آنان تفقد و دلجویی نمایند، حداقل کاری که می‌توان در قبال این هموطنان عزیز انجام داد این است که می‌توان در سطح شهر و اماکن کاری شان که تردد داریم با نشر واقعیت های زندگی‌شان در صفحات مجازی و تجمعات عمومی از آنان یاد آوری گردد و تا جایی که می‌توانیم افراد و اشخاص متمول و خییر را ترغیب نماییم تا هر آن چیزی که در توان دارند به این میزان به کودکان کار کمک و یاری رسانند تا آنان نیز همانند سایر شهروندان، از مزایای زندگی معمولی روزمره بهره مند گردند.

 

نویسنده: شکرالله حمیدی

 

لینک کوتاه

https://sarie.news/A312S
دکمه بازگشت به بالا